۲۷۳.الأخبار الطِوال : [ عبيد اللَّه بن زياد ] حُصَين بن نُمَير ، حجّار بن اَبجَر ، شَبَث بن رِبعى و شمر بن ذِى الجوشن را روانه كرد تا عمر بن سعد را در كارش يارى دهند . شمر ، اطاعت كرد و روانه شد ؛ امّا شَبَث ، بيمارى را بهانه كرد . ابن زياد به او گفت : آيا خود را به بيمارى مىزنى ؟ اگر تو مطيع ما هستى ، براى جنگ با دشمن ما ، بيرون برو .
هنگامى كه شَبَث ، اين را شنيد، حركت كرد و ابن زياد ، حارث بن يزيد بن رُوَيم را نيز روانه نمود.
ابن زياد ، هر يكى از اين سرداران را روانه مىكرد ، افراد فراوانى را همراهشان مىكرد ؛ امّا وقتى به كربلا مىرسيدند، تنها گروه اندكى از آنان ، باقى مىمانْد ؛ زيرا جنگ با حسين عليه السلام را خوش نمىداشتند و از آن ، خوددارى كرده ، كنار مىكشيدند . از اين رو، ابن زياد، سُوَيد بن عبد الرحمان مِنقَرى را با سوارانى ، به سوى كوفه فرستاد و به او فرمان داد كه در كوفه بگردد و هر كس را ديد كه سرپيچى نموده، نزد او بياورد.
او در محلّههاى كوفه مىچرخيد كه مردى شامى را ديد كه براى گرفتن ارث خود به كوفه آمده بود. او را نزد ابن زياد فرستاد . او فرمان داد كه گردنش را بزنند . مردم ، چون چنين ديدند، [ براى جنگ با حسين عليه السلام ] ، راه افتادند .۱