۲۴۲.الأخبار الطوال : حسين عليه السلام چون از زَرود حركت كرد، مردى از بنى اسد را ديد و از او در باره اخبار كوفه پرسيد . گفت: هنوز از كوفه بيرون نيامده بودم كه مسلم بن عقيل و هانى بن عروه كشته شدند و خودم ديدم كه كودكان ، پاهاى آن دو را گرفته بودند و بر زمين مىكشيدند .
امام حسين عليه السلام فرمود : ««إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ»۱ . جانهاى خود را به خداوند ، وا مىگذاريم» .
آن مرد به امام حسين عليه السلام گفت: اى پسر پيامبر خدا! تو را به خدا سوگند مىدهم كه جان خود را و جانهاى خاندانت را كه همراه تو مىبينم ، حفظ كنى . به جاى خود ، برگرد و رفتن به كوفه را رها كن. به خدا سوگند ، در آن شهر ، براى تو ياورى نيست.
فرزندان عقيل - كه همراه حسين عليه السلام بودند - گفتند: ما را پس از مرگ برادرمان مسلم ، نيازى به زندگى نيست و هرگز باز نمىگرديم تا كشته شويم.
حسين عليه السلام فرمود: «پس از ايشان، خيرى در زندگى نيست» .
آن گاه ، حركت كرد و چون به منزل زُباله رسيد، فرستاده محمّد بن اشعث و عمر بن سعد - كه او را به درخواست مسلم ، با نامهاى حاكى از بىوفايى و پيمانشكنىِ مردم كوفه بعد از بيعتشان ، گسيل داشته بودند - ، رسيد.
حسين عليه السلام چون آن نامه را خواند، به درستىِ خبر كشته شدن مسلم و هانى ، يقين كرد و سخت اندوهگين شد. آن مرد ، خبر كشته شدن قيس بن مُسهِر را هم داد ؛ همان پيكى كه امام عليه السلام او را از بطن الرُّمّه، فرستاده بود.
گروهى از ساكنان منزلهاى ميان راه كه به امام عليه السلام پيوسته بودند و مىپنداشتند