۲۳۴.كشف الغُمّة - به نقل از فرزدق - : حسين عليه السلام در مسير حركتم از كوفه [به مكّه] ، با من ديدار كرد و فرمود: «اى ابو فِراس ! چه خبر؟» .
گفتم: راست بگويم؟
فرمود: «راستى را مىخواهم».
گفتم: دلها با تو اند ؛ ولى شمشيرها با بنى اميّه ! و البته يارى ، از جانب خداست .
فرمود : «مىبينم كه راست مىگويى . مردم ، بردگان ثروت اند و دين بر زبانشان بازيچه است ، تا جايى كه درآمد زندگىشان ، با دين ، افزايش مىيابد . بر گِرد آن مىچرخند و چون با سختىها دچار آزمون شدند، دينداران ، اندك مىشوند».۱
۷ / ۱۴
ديدار بِشر بن غالب در ذاتِ عِرق۲
۲۳۵.الفتوح : چون حسين عليه السلام به ذاتِ عِرق رسيد ، در آن جا مردى از بنى اسد به نام بِشر بن غالب ، با او ديدار كرد . حسين عليه السلام به او فرمود : «مرد كدام قبيلهاى ؟» .
گفت: مردى از بنى اسد.
فرمود : «از كجا مىآيى ، اى مرد اسدى؟» .