نمىدانم؟ به راستى كه خوارى و پَستى را هرگز بر خود نمىپسندم. فاطمه، پدرش را در حالى ملاقات مىكند كه از رفتار بنى اميّه با فرزندانش شاكى است. هرگز كسى كه او را از طريق [آزردن] فرزندانش بيازارد، وارد بهشت نخواهد شد!» .۱
۶ / ۱۲
فَرَزدَق۲
۲۰۶.أنساب الأشراف - به نقل از زبير بن خِرّيت - : از فَرَزدَق شنيدم كه گفت: حسين را در منزل ذات عِرق ديدم كه به كوفه مىرفت. به من فرمود : «گمان مىكنى مردم كوفه - كه خورجينى از نامههايشان نزد من است - چه مىكنند؟».
گفتم: رهايت مىكنند. پس نرو. تو به سوى مردمى مىروى كه دلهايشان، با تو و
1.سَمِعتُ أبي عُمَرَ بنَ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ يُحَدِّثُ أخوالي آلَ عَقيلٍ ، قالَ : لَمَّا امتَنَعَ أخِيَ الحُسَينُ عليه السلام عَنِ البَيعَةِ لِيَزيدَ بِالمَدينَةِ ، دَخَلتُ عَلَيهِ فَوَجَدتُهُ خالِياً ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، حَدَّثَني أخوكَ أبو مُحَمَّدٍ الحَسَنُ عَن أبيهِ عليهما السلام ، ثُمَّ سَبَقَتنِي الدَّمعَةُ وعَلا شَهيقي ، فَضَمَّني إلَيهِ وقالَ : حَدَّثَكَ أنّي مَقتولٌ ؟ فَقُلتُ : حوشيتَ يَا بنَ رَسولِ اللَّهِ . فَقالَ : سَأَلتُكَ بِحَقِّ أبيكَ ، بِقَتلي خَبَّرَكَ؟ فَقُلتُ : نَعَم ، فَلَولا ناوَلتَ وبايَعتَ! فَقالَ : حَدَّثَني أبي أنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله أخبَرَهُ بِقَتلِهِ وقَتلي ، وأنَّ تُربَتي تَكونُ بِقُربِ تُربَتِهِ ، فَتَظُنُّ أنَّكَ عَلِمتَ ما لَم أعلَمهُ ! وإنَّهُ لا اُعطى الدُّنيا عَن نَفسي أبَداً ، ولَتَلقَيَنَّ فاطِمَةُ أباها شاكِيَةً ما لَقِيَت ذُرِّيَّتُها مِن اُمَّتِهِ ، ولا يَدخُلُ الجَنَّةَ أحَدٌ آذاها في ذُرِّيَّتِها ۲۰۷ (الملهوف / طبعة أنوار الهدى : ص ۱۹) .
2.همّام بن غالب بن صعصعه - كه كنيهاش ابو فراس و معروف به فرزدق است - ، در سال ۲۵ هجرى در بصره به دنيا آمد . وى از ياران امير مؤمنان، امام حسين و امام زين العابدين عليهم السلام است . قصيدهاش در مدح امام زين العابدين عليه السلام در حضور هشام بن عبد الملك، معروف است و بيت آغاز آن، چنين است:
اين، كسى است كه سرزمين بطحا ، جاى گامهايش را مىشناسد
و كعبه و حرم و غير حرم، او را مىشناسند.
هشام، از شنيدن اين اشعار ، خشمگين شد و دستور داد فرزدق را زندانى كنند. او را در عَسفان (ميان مكّه و مدينه) زندانى كردند و امام زين العابدين عليه السلام دوازده هزار درهم صله به خاطر آن شعر ، به وى داد ؛ ولى فرزدق ، آن را نپذيرفت و گفت كه تنها براى پاداش اخروى ، آن را سروده است و تنها با اصرار امام عليه السلام آن را پذيرفت. وى در سال ۱۱۰ هجرى پس از سفرى به عراق، شام و جزيره (شمال عراق و سوريه) در گذشت.