مسلم ، داماد امير مؤمنان عليه السلام بود و نام همسرش در برخى منابع ، رُقَيّه و در برخى ديگر، امّ كلثوم ، گزارش شده است كه احتمالاً كنيه رقيّه باشد . وى ، دو فرزند به نامهاى عبد اللَّه و على داشت كه عبد اللَّه ، در كربلا به شهادت رسيد . فرزندان ديگرى نيز از وى ، گزارش شده است . به هر حال ، تصريح شده كه نسلى از وى ، باقى نمانده است.
چند تن از برادران مسلم عليه السلام در كربلا حضور داشتهاند و به شهادت رسيدهاند .۱
۱۷۷.الإرشاد : ابن زياد به وى گفت: خداوند ، مرا بكشد ، اگر تو را به گونهاى نكشم كه [پيش از اين] در اسلام ، كسى آن گونه كشته نشده است!
مسلم به وى گفت: تو سزاوارترين كسى هستى كه در اسلام ، بدعت بگذارد و تو هيچ گاه بدترين كشتن و زشتترين مُثله كردن و بدسرشتى و پيروزىِ دنائتآميز را رها نمىكنى.
ابن زياد، شروع به دشنام دادن به مسلم و حسين و على و عقيل - كه درود و سلام خداوند بر آنان باد - كرد و مسلم ، هيچ پاسخ نمىگفت. آن گاه ابن زياد گفت: او را بالاى قصر ببريد و گردنش را بزنيد و آن گاه بدنش را به سرش ملحق سازيد.
مسلم بن عقيل - كه رحمت خدا بر او باد - گفت: اگر ميان من و تو ، خويشاوندىاى بود ، مرا نمىكشتى !
ابن زياد گفت: كجاست كسى كه ابن عقيل بر سرش ضربت زد؟
بكر بن حُمرانِ احمرى را آوردند. ابن زياد به وى گفت: بالا [ى قصر] برو . بايد تو گردنش را بزنى.
او مسلم را بالا [ى قصر] بُرد ، در حالى كه مسلم تكبير مىگفت، استغفار مىكرد و بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درود مىفرستاد و مىگفت: خداوندا ! ميان ما و قومى كه ما را فريفتند و تكذيب كردند و خوار ساختند، داورى فرما.
مسلم را به بالاى محلّى كه امروزه جايگاه كفشدارها ناميده مىشود ، بردند و