161
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

۲ / ۵

خبر دادن به فاطمه عليها السلام از شهادت او

۱۱.فضل زيارة الحسين عليه السلام - به نقل از حسن بن زيد ، از امام صادق ، از پدرش عليهما السلام، از اُمّ سلمه - : پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، فاطمه عليها السلام را از كشته شدن حسين عليه السلام باخبر كرد . فاطمه عليها السلام گريست . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «اى فاطمه! صبر كن و تسليم باش» .
گفت : صبر كردم و تسليم گشتم، اى پيامبر خدا! كشتن او كجا اتّفاق مى‏افتد؟
فرمود: «در سرزمينى به نام كربلا و دور از اهل و عشيره كشته مى‏شود و - اى فاطمه - گروهى او را زيارت مى‏كنند» .۱

۲ / ۶

خبر دادن به اُمّ سلمه از شهادت او

۱۲.تاريخ دمشق - به نقل از داوود - : اُمّ سلمه گفت: حسين عليه السلام بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آمد و پيامبر خدا بى‏تاب شد . اُمّ سلمه گفت: اى پيامبر خدا! چه شده است؟
فرمود: «جبرئيل به من خبر داد كه اين پسرم كشته مى‏شود و خشم خدا بر كسى كه او را مى‏كشد ، شدّت مى‏گيرد» .۲

۱۳.الإرشاد - به نقل از اُمّ سلمه - : روزى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشسته و حسين عليه السلام را در دامان خود نشانده بود كه اشك از چشمانش سرازير شد. گفتم: اى پيامبر خدا! چرا شما را گريان مى‏بينم، فدايت شوم ؟

1.أخبَرَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فاطِمَةَ عليها السلام بِقَتلِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَبَكَت ، فَقالَ : يا فاطِمَةُ ، اصبِري وسَلِّمي ، قالَت : صَبَرتُ وسَلَّمتُ يا رَسولَ اللَّهِ ، فَأَينَ يَكونُ قَتلُهُ ؟ قالَ : يُقتَلُ بِأَرضٍ يُقالُ لَها كَربَلاءُ ، في غُربَةٍ مِنَ الأَهلِ وَالعَشيرَةِ ، يَزورهُ - يا فاطِمَةُ قَومٌ ۱۱ (فضل زيارة الحسين عليه السلام : ص ۳۴) .

2.قالَت اُمُّ سَلَمَةَ : دَخَلَ الحُسَينُ عليه السلام عَلى‏ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فَفَزِعَ ، فَقالَت اُمُّ سَلَمَةَ : ما لَكَ يا رَسولَ اللَّهِ ؟ قالَ : إنَّ جِبريلَ عليه السلام أخبَرَني أنَّ ابني هذا يُقتَلُ ، وأنَّهُ اشتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلى‏ مَن يَقتُلُهُ ۱۲ (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۱۹۳ ح ۳۵۲۹ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۰۹) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
160

۱۰.الأمالى ، صدوق - به نقل از ابن عبّاس - : پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در آن بيمارى [منجر به فوتش ]مى‏فرمود: «محبوبم را برايم بياوريد» و مردان را يك به يك برايش فرا مى‏خواندند ؛ امّا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از آنها روى مى‏گرداند. به فاطمه عليها السلام گفتند: كسى را به سوى على روانه كن كه به نظر ما مقصودش كسى غير از على نيست.
فاطمه عليها السلام به سوى على عليه السلام فرستاد و چون على عليه السلام آمد، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله چشمانش را گشود و صورتش [ از خوش‏حالى ]شكفته شد . سپس فرمود: «على! نزديك بيا . على! نزديك بيا» و پيوسته او را نزديك كرد تا دستش را گرفت و بر بالينش نشاند و سپس از هوش رفت.
حسن و حسين عليهما السلام صيحه‏زنان و گريان آمدند و خود را بر روى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله انداختند و على عليه السلام خواست آنان را دور كند كه پيامبر خدا به هوش آمد و فرمود: «اى على! بگذار من آنها را ببويم و آنها نيز مرا ببويند و من از آنها توشه بگيرم و آنان نيز از من توشه بگيرند . بدان كه پس از من ، به اين دو ، ستم مى‏شود و به ستم ، كشته مى‏شوند . لعنت خدا بر ستمكار به ايشان!» و سه بار اين را فرمود .۱

1.إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله في ذلِكَ المَرَضِ كانَ يَقولُ : اُدعوا لي حَبيبي ، فَجَعَلَ يُدعى‏ لَهُ رَجُلٌ بَعدَ رَجُلٍ ، فَيَعرِضُ عَنهُ ، فَقيلَ لِفاطِمَةَ عليها السلام : اِمضي إلى‏ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَما نَرى‏ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يُريدُ غَيرَ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَبَعَثَت فاطِمَةُ عليها السلام إلى‏ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَلَمّا دَخَلَ فَتَحَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله عَينَيهِ ، وتَهَلَّلَ وَجهُهُ . ثُمَّ قالَ : إلَيَّ يا عَلِيُّ ، إلَيَّ يا عَلِيُّ ، فَما زالَ صلى اللَّه عليه و آله يُدنيهِ حَتّى‏ أخَذَهُ بِيَدِهِ ، وأجلَسَهُ عِندَ رَأسِهِ ، ثُمَّ اُغمِيَ عَلَيهِ ، فَجاءَ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام يَصيحانِ ويَبكِيانِ ، حَتّى‏ وَقَعا عَلى‏ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، فَأَرادَ عَلِيٌّ عليه السلام أن يُنَحِّيَهُما عَنهُ ، فَأَفاقَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله . ثُمَّ قالَ : يا عَلِيُّ ، دَعني أشُمُّهُما ويَشُمّانّي ، وأتَزَوَّدُ مِنهُما ويَتَزَوَّدانِ مِنّي ، أما إنَّهُما سَيُظلَمانِ بَعدي ، ويُقتَلانِ ظُلماً ، فَلَعنَةُ اللَّهِ عَلى‏ مَن يَظلِمُهُما ، يَقولُ ذلِكَ ثَلاثاً ۱۰ (الأمالى ، صدوق : ص ۷۳۶ ح ۱۰۰۴، روضة الواعظين: ص ۸۶) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41345
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به