كنيم ، گذر از آن ، پُررويى و بى شرمى است و عقب ماندن از آن ، كم رويى و خجالتى بودن .
آنچه به وسيله شرع و عرف مشخّص مى شود ، مرز انسانيت انسان است . اگر از آن بگذرد ، بى شرمى است و اگر كوتاه بيايد و عقب بنشيند ، كم رويى است . كم رو ، انسان ناتوانى است كه دست از مرزهاى فرهنگى و عقيدتى خود مى كشد و به ديگران اجازه مى دهد تا عقايد خود را به وى تحميل كنند .
نقش نوع ناظر در كم رويى
قوام هر حيايى (چه مثبت و چه منفى) بسته به حضور ناظران و درك نظارت آنان توسط فرد كم روست . اين نكته را در بحث حيا نيز يادآور شديم . آنچه در اين جا بايد بدان اشاره كرد ، اين است كه در صورتى يك حضور و نظارت به حياى منفى و كم رويى منجر مى شود كه ميان فعل نيك و باورهاى حاضران و ناظران ، اختلاف وجود داشته باشد . اگر كسى بخواهد كار مثبتى انجام دهد و هيچ كس حضور نداشته باشد و يا اگر حضور دارد ، موافق انجام دادن آن كار باشد ، در چنين فرضى ، كم رويى شكل نمى گيرد . وقتى كم رويى شكل مى گيرد كه اولاً كسانى حضور داشته باشند و يا دستِ كم ، تصوّر شود كه وجود دارند ؛ ثانيا از ديدگاه آنان ، فعل مورد نظر ، قبيح شمرده شود و يا دستِ كم ، تصوّر شود كه انجام دادن اين كار نزد آنان ، قبيح است .
قبيح بودن كار نزد ناظران ، فشار سنگينى را بر فرد وارد مى سازد . اين يك اصل است كه حضور موافقان يك كار ، فضايى را ايجاد مى كند كه به تسهيل كار مى انجامد و حضور مخالفان ، سبب ايجاد مانع مى گردد . به همين جهت ، كسى كه اهل عبادت است ، در جمع عبادت كنندگان ، به راحتى وظايف عبادى خود را انجام مى دهد ؛ امّا ممكن است براى انجام دادن همين كار در جمع افرادى كه موافق آن نيستند ، با مشكل روبه رو شود و يا كار ، به سختى