29
غنچه هاي شرم

« كاهش مدّت ارتباط » منجر شده است . ۱
تافلر ، نظريه «انسان مُدولى» يعنى انسان « دورانداختنى و جانشين پذير (Modular) » را تبليغ مى كند . وى معتقد است كه عميق شدن روابط ميان انسان ها ، موجب محدوديت مى شود( !) . وى ، ناخودآگاه والبته با بيانى منفى به مسئله «حياى از مردم» اشاره كرده است . حيا ، نتيجه روابط عميق و محترمانه اى است كه امثال تافلر ، آن را محدوديت دانسته ، بر آن مى تازند و در مقابل ، بى حيايى نتيجه كاهش روابط عميق و محترمانه اى است كه امثال تافلر ، آن را آزادى مى نامند و مى ستايند . ۲
او تصريح مى كند كه در رابطه مدولى (Modular) ، ما فقط به فايده اى كه فرد مقابل مى تواند براى ما داشته باشد ، مى انديشيم و براى ما هيچ فرقى ندارد كه او چه اعتقاداتى دارد و چه مى كند . او نيز ما را آزاد مى گذارد كه بى دين باشيم يا ديندار ، همجنس باز باشيم يا غير همجنس باز ، كمونيست باشيم يا ضد كمونيست . ۳ همه اينها نشان مى دهد كه گم نامى و كاهش روابط ميان انسان ها ، تا چه اندازه مى تواند به كاهش شرم بينجامد . كلان شهرها قلمرو گم نامى افراد را گسترش مى دهند و بدين سان ، خاكريز ديگرى را كه مى توانست از هجوم زشتى ها جلوگيرى كند ، تخريب مى كنند . دكتر لِگِن هاوْزِن ، انديشمند امريكايى مقيم ايران ، معتقد است كه تمدّن جديد ، قلمرو گم نامى افراد را گسترش داده است . لذا افراد از يكديگر شرم نمى كنند . وى ريشه اين پديده را در مادّى گرايى دانسته ، مى گويد : مادى گرايى ، تعاليم دينى را تكذيب مى كند . به همين دليل ، انديشه «اگر خدا نباشد ، همه چيز

1.همان ، ص ۹۹ .

2.همان ، ۹۸ .

3.همان جا .


غنچه هاي شرم
28

چنان نيست كه منجر به شناسايى عميق شخصيت يكديگر شود و در اين گونه جوامع ، انسان به مثابه يك شى ء تلقّى مى شود . وى تصريح مى كند كه زندگى شهرى جدا سرّى آميخته با گم نامى و بى نامى است . اين نوع بيگانگى فرد در شهرهاى بزرگ ، در برابر آشنايى هاى بسيار نزديك ساكنان روستاها و شهرهاى كوچك قرار مى گيرد . اگر چه بى نامى در روستاها غير ممكن است ، امّا از ويژگى ساكنان شهرها به شمار مى رود . وى سپس به اين نكته اشاره مى كند كه هر قدر روابط صميمانه كاهش يابد و فرد ، گم نام تر شود ، از نظارت آشنايان ، بيشتر رها مى شود و زمينه براى انحراف نُرم هاى (معيارهاى) جامعه بيشتر پديد مى آيد . هر اندازه كه نظارت گروه هاى آشنا كم تر مى شود ، به همان اندازه ، فرد براى انحراف از معيارهاى حاكم ، آزادى و فرصت مى يابد و به « آنومى (/Anomie بى هنجارى) » مى گرايد . ۱ به همين جهت ، وى معتقد است كه كلان شهرها كانونِ بود و نمود تبهكارى ها به شمار مى روند . در شهرهاى كلان ، فرد ، همچون قطره اى در درياى انسان ها فرو مى رود و هويّت خود را از دست مى دهد . شهر پُر زرق و برق ، ناگهان ، واقعيت هاى خود را به نمايش مى گذارد و « شر » و « شهر » ، در يك راستا در فضاى مشتركى قرار مى گيرند . مجرميت در اغلب كشورها از جمله در ايران ، در شهرهاى بزرگ جاگرفته است . ظهور شر در شهر ، ناامنى را پديد مى آورد و خشونت را نيرو مى بخشد و در پيامد آن ، پرخاشگرى ميدان مى يابد . ۲
هاروِى كاكْس معتقد است كه تعدّد روابط ما با ديگران ، سبب شده تا « عمق روابط » ، كاهش يابد . ۳ تافلر نيز تصريح مى كند كه تعدّد روابط ، به

1.ر .ك: جامعه شناسى انحرافات ، ص ۲۹۱ .

2.ر . ك : همان ، ص ۲۹۴ .

3.همان ، ص ۹۷ .

  • نام منبع :
    غنچه هاي شرم
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3799
صفحه از 143
پرینت  ارسال به