فصل دوم : گم نامى
برخى افراد در شهر خود ، مراقب رفتار خود هستند و از انجام دادن بسيارى از كارها شرم دارند ؛ امّا در شهرى غير از محل سكونت خود ، الزامى براى مراقبت از رفتار خود نديده ، از ارتكاب كارهاى ناشايست ، شرم نمى كنند . در پديده گم نامى ، حضور فيزيكى (جسمانى) افراد ، حيابرانگيز نيست ، و سرّ آن اين است كه هيچ رابطه شناختى ، آنها را به يكديگر پيوند نزده و همديگر را نمى شناسند . ناشناخته بودن افراد در يك جمع ، آنان را به اجسامى متحرّك تبديل مى كند و حضور و نظارت آنان را بى تأثير مى سازد . همين افراد گم نام ، اگر در جمع هايى قرار بگيرند كه يكديگر را به خوبى مى شناسند ، بار ديگر شرم در آنان برانگيخته مى شود .
شهرنشينى و گم نامى
يكى از چيزهايى كه قلمرو گم نامى افراد را گسترش مى دهد ، پديده كلانْ شهرها و گسترش شهرنشينى است . اين پديده ، منجر به كاهش روابط ميان انسان ها مى شود و بدين ترتيب ، ميزان حيا را كاهش مى دهد . مسئله كلان شهرها از آغاز قرن بيستم ، جامعه شناسان را به خود مشغول كرده است .
يكى از جامعه شناسان معتقد است كه مناطق شهرى ، بويژه در آن جايى كه جمعيتْ متراكم است ، يك محيط «ناآشنايى» پديد مى آورد و روابط مردم ،