39
قرآن‌شناسی امامیه در پژوهش‌های غربی

همین مرحله از تحولات امامیه متقدم نشانه‌هایی از استدلال‌های دیگر هم به چشم می‌خورد. وقتی در حدیث فوق‌الذکر گفته می‌شود که ممکن نیست خداوند به همه مردم قدرت آمریت بدهد، چون در این صورت دیگر کسی فرمانبردار نخواهد بود، این تنها تلاشی برای دسته‌‌ای از نخبگان فکری نیست که برجستگی علمی خودشان و تقسیم‌بندی مردم به عالم و غیرعالم را به عنوان امری خدادادی نمایش دهند. بلکه بیشتر بر این اندیشه عقلانی استوار است که ولایت داشتن تنها در صورتی معقول خواهد بود که مطیع نیز وجود داشته باشد. مشابه این استدلال در روایت دیگری نیز دیده می‌شود که در آن امام می‌گوید: اگر کسی یک بار دیگری را بر اساس رأی و قیاس مجاب کرد، مطمئن نباشد که طرف مقابل هم نمی‌تواند با استفاده از رأی و قیاس او را قانع کند، چه اینکه گاهی استاد بر شاگرد، و گاهی شاگرد بر استاد پیروز می‌شود.۱۲ مهم این است که در اینجا از استدلالی نظری  عقلی برای ردّ روش‌های نظری  عقلی در استنباطات فقهی استفاده شده است.۳

در خصوص آموزه‌های کلامی نیز کتب روایی گرایش گسترده‌ای به یک تفکر مستقل را نشان می‌دهند: حتی وقتی که در روایات منقول از امامان موضوع مقدر بودن اعمال بشر از سوی خداوند پررنگ مطرح شده است،۴ باز هم نشانه‌هایی از فاصله گرفتن از تصورات جبرگرایانه و تمایل به اندیشه آزادیِ اراده انسان و التزام خداوند به خیر [[=حسن و قبح عقلی]] دیده می‌شود. وحی به عنوان عطیه‌ای الهی برای هدایت انسان فهم می‌شود،۵ و خداوند در این هدایت هم به عدالت متلزم است.۶ بنابراین روایتی که در ابتدا به آن اشاره شد این گونه فهمیده می‌شود: خداوند علم ضروری برای سعادت انسان را تنها به امامان

1.. برقی، محاسن، ص۲۰۹، ش۷۶.

2.عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رِسَالَتِهِ إِلَى أَصْحَابِ الرَّأْيِ وَ الْقِيَاسِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ مَنْ دَعَا غَيْرَهُ إِلَى دِينِهِ بِالارْتِيَاءِ وَ الْمَقَايِيسِ لَمْ يُنْصِفْ وَ لَمْ يُصِبْ حَظَّهُ لِأَنَّ الْمَدْعُوَّ إِلَى ذَلِكَ لَا يَخْلُو أَيْضاً مِنَ الِارْتِيَاءِ وَ الْمَقَايِيسِ وَ مَتَى مَا لَمْ يَكُنْ بِالدَّاعِي قُوَّةٌ فِي دُعَائِهِ عَلَى الْمَدْعُوِّ لَمْ يُؤْمَنْ عَلَى الدَّاعِي أَنْ يَحْتَاجَ إِلَى الْمَدْعُوِّ بَعْدَ قَلِيلٍ لِأَنَّا قَدْ رَأَيْنَا الْمُتَعَلِّمَ الطَّالِبَ رُبَّمَا كَانَ فَائِقاً لِمُعَلِّمٍ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ وَ رَأَيْنَا الْمُعَلِّمَ الدَّاعِيَ رُبَّمَا احْتَاجَ فِي رَأْيِهِ إِلَى رَأْيِ مَنْ يَدْعُو.

3.. این تضاد در فضای اندیشۀ فقه سنتی هیچ مشکل ایجاد نمی‌کند، چون این روش‌های عقلی توسط شخص امامان به کار بسته شده، نه از سوی مؤمنان یا عالمان دینی برای استنباط فقهی مستقل [[مثل قیاس]].

4.. جبرگرایی یکی از مشخصه‌های بخش بزرگی از سنت اسلامی بوده است. ن.ک:
Josef van Ess, Zwischen Ḥadīṯ und theologie. Studien zum Entstehen prädestinatianischer Üerberlieferung, Berlin/New York, ۱۹۷۵, ۱۷۹ff.
در مورد امامیه آموزۀ جبرگرایی نیز به عنوان الگویی توضیحی برای عدم تفوق خط مشی اعتقادی‌شان به کار می‌آید. ن.ک: Sander, Zwischen Charisma und Ratio, ۲۰۲.

5.. برقی، محاسن، ص۲۷۶، ش۳۸۹.

6.. همان، ص۲۷۶، ش۳۹۲.


قرآن‌شناسی امامیه در پژوهش‌های غربی
38

ساختاری سخت و منسجم دارد، سر و کار داریم.

بااین‌همه متمرکز کردن تمام توانمندی‌ها بر روی امام، که برای عملکرد این مدل ضروری به نظر می‌رسد، در مقام عمل بیشتر به اصلی اثبات‌نشده می‌ماند. چراکه شیعیان دسترسی چندانی به امامان نداشتند، مخصوصا به امامانِ پس از جعفر صادق[[ع]] که همگی بدون استثناء از سوی حاکمان بنی عباس تحت نظر و خانه‌نشین بودند.۱ بنابراین کسب نظر امامان درباره موارد مشکوک، عملا در بیشتر مواقع ناممکن بود.۲ با توجه به این زمینه‌های تاریخی روشن می‌شود که استفاده از مجامع روایی و سنت منقول از امامان، به پس از وفات امام یازدهم و غیبت امام دوازدهم در سال ۸۷۳/ ۸۷۴ میلادی [[۲۶۰ق]] موکول نشد، بلکه دست‌کم حدود ۵۰ سال پیش‌تر این مجموعه‌ها مورد استفاده قرار گرفتند.۳ و از اینجا، همان طور که پیش‌تر برای اهل سنت اتفاق افتاده بود، برای امامیه نیز جریان جدیدی شکل گرفت که البته عصر امامان متأخر را شامل می‌شود، و آن اینکه ولایت مؤثر و جاریِ امامان زنده جای خود را به متونِ به وجود آمده دادند، متونی که از کاریزمای خاص کتبی یا شفاهی مراجع پیشین بهره‌مند بودند. قرآن، و البته احادیث امامیه، اساس نظام دینی  فقهی امامیه را تشکیل می‌دهند.

افزایش مجموعه‌های روایی و ظهور علم حدیث، آغازِ استقلالِ عالمانِ دینی از ولایت امامان بود. البته وظیفه اولیه ایشان به بررسی، کتابت و توضیح روایات محدود بود، اما در

1.. Vgl. Heinz Halm: Die Schia, Darmstadt, ۱۹۸۸, ۳۷ff [[ب.ت: هالم، تشیع]].

2.. باید در نظر داشت که، چنان‌که نویسندگان متأخر امامیه هم مطرح کرده‌اند، مسئلۀ جانشینی هر یک از امامان در واقع بدون مشکل و بی‌وقفه نبوده است. در موارد متعددی دربارۀ جانشین امامی که از دنیا می‌رفت ابهام و اختلاف گزارش شده است، مثل موارد فوت امام جعفر صادق[[ع]] و امام رضا[[ع]]. در این باره ن.ک:
Halm, Die Schia, ۳۵ [[ب.ت: هالم، تشیع]]; van Ess, Theologie und Gesellschaft, III, ۱۹۷.
در چنین موقعیت‌هایی رهبری جامعه از طریق یک امام و امکان اینکه در موارد شبهه‌انگیز به خود امامان به عنوان مرجع تعیین‌کننده رجوع شود، وجود نداشته است.

3.. برای مثال، تألیف کتاب محاسن که ما در اینجا زیاد به آن ارجاع دادیم، منسوب به پدر ابو جعفر برقی است که در این مورد این کتاب به طور کامل از زمان رضا[[ع]] و محمد جواد[[ع]] به دست ما رسیده است. یعنی از ثلث اول قرن نهم میلادی و شکی نیست که دست‌کم تعدادی از این روایات در کتاب محاسن در همان زمان یا زودتر جمع‌آوری شده‌اند. ن.ک: Charles Pellat, "al-Barḳī”, EI۲ Suppl., ۱۲۷f. این واقعیت نیز در همین راستا است که بلندترین سلسلۀ ائمه که در کتاب برقی دیده می‌شود، تا امام ششم جعفر صادق[[ع]] ادامه پیدا می‌کند.

  • نام منبع :
    قرآن‌شناسی امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    سيّد محمد علي طباطبايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9089
صفحه از 311
پرینت  ارسال به