حتی از او هم قاطعتر است. بروجردی بدون هیچ ترسی این اعتقاد را که قرآن اصلی تا هنگام رجعت در آخرالزمان نزد مهدی محفوظ است، به سخره میگیرد. او در مضحک خواندن چنین اعتقادی هیچ تردیدی به خود راه نمیدهد، زیرا معتقد است این اعتقاد هیچ سازگاریای با ابدی بودن کتاب خدا ندارد که باید همواره در دسترس مردم باشد، و نه در صندوقچه امام غایب.۱ او همه کتابهایی را که در آنها امکان تحریف تأیید شده ـ از دبستان مذاهب تا احتجاج احمد بن علی طبرسی ــ را بدون هیچ تخصیص یا ابهامی رد میکند. بر خلاف خویی، بروجردی هیچ ابایی از آوردن نام حسین نوری ندارد؛ در واقع نقد فصل الخطاب نقشه راهنمای کتاب اوست.۲
بعد از حمله خطیب تمام تلاش عالمان شیعه برای جدا شدن از سنتِ [[قائل به تحریف]] کمابیش به شکست انجامید. از این پس، نظرات معتدل کسانی مانند محمد حسین طباطبائی که امکان تحریف را از منظر فلسفی رد میکند،۳ هیچ شانسی برای شنیده شدن در فضای ستیز فرقهای ندارند؛ ستیزی که حاصل از شکست حرکت تقریب و موفقیت خیزش دوباره ردیهنویسی به دست خطیب بود.۴ جدلهای میانفرقهای پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی حتی شدت بیشتری یافتند. واکنشهای مثبت اولیه، که گاهی حتی پرشور و مشتاقانه بود، خیلی زود جای خود را به دلسردی و سرخوردگی داد و کمی بعدتر، وقتی انقلاب «شیعی» شد و تئوری ولایت فقیه به عنوان نظام حکومتی تثبیت شد، همان تخاصم دیرین دوباره زنده شد. امروز دیگر نمیتوان به صورت عملی برد ادبیات ردیهنویسی میان اهل سنت و شیعیان را پیشبینی کرد، ولی موضوع تحریف هیچ گاه به این اندازه در کانون منازعات نبوده است.
آنچه وضع را بدتر میکند این است که چند نویسنده سنی کشف کردهاند که آیت الله خمینی یک بار به اختصار، اما به روشنی، به تحریف قرآن اشاره کرده است. او در اولین اثر
1.. همان، صص۸-۹.
2.. همان، صص۵۵، ۶۵، ۷۰، ۷۵، ۹۵، ۱۰۳ به بعد، ۱۲۴، ۱۳۴، ۱۴۲ به بعد.
3.. طباطبائی، المیزان، ج۱۲، صص۱۰۲-۱۳۱؛ دربارۀ نویسنده (د. ۱۹۸۱) ن.ک:
H. Dabashi, Theology of Discontent. The Ideological Foundations of the Islamic Revolution in Iran, New York ۱۹۹۳, ۲۷۳-۳۲۳.
4.. Brunner, Islamic Ecumenism, ۳۳۴-۳۳۷.