کتابشناسی مشهور شد، در دهه ۱۹۳۰ کتابچهای به نام النقد اللطیف في نفي التحریف عن القرآن الشریف تألیف کرد. او در این اثر، به دنبال دفاع از استادش و تبیین پاسخ استاد به مخالفانش بود. ظاهراً ترجمهای فارسی هم از آن هم موجود است. ولی به سبب فتوای محمد حسین کاشف الغطاء در تحریم انتشار کتاب هیچ گاه منتشر نشد. کاشف الغطاء، که خود شاگرد نوری بود، بیم آن داشت که «روح مریضی» با استناد به آن ادعا کند که علماء سلف شیعه طرفدار نظریه تحریف بودهاند.۱
سرانجام نظریه «رسمی» شیعه را ابو القاسم خویی در کتابش البیان في تفسیر القرآن، که در سال ۱۹۵۵-۱۹۵۶ منتشر شد و ۴۵ صفحه از آن به مسئله تحریف اختصاص یافته بود، اعلام کرد.۲ خویی احادیثی را که در آنها اشارهای به تحریف هست، به عنوان اخبار آحاد رد میکند. او در ضمن از ضرورت رد چنین احادیثی سخن میگوید، زیرا اگر این احادیث صحیح بودند و نام امامان در قرآن ذکر شده بود، دیگر نیازی به نصب علی[[ع]] در غدیر خم به دست محمد[[ص]] نبود. استدلال او، که در این زمینه شاید نوآورانهترین استدلال باشد، ناظر به تشبیه معروف میان جوامع پیش از اسلام و امت اسلام است که میگوید هر چه برای یهودیان و مسیحیان رخ داده، مسلمانان نیز تجربه میکنند. راهحل خویی این است که این تمثیل ضرورتا ناظر به گذشته نیست و میتوان فرض کرد که تحریف در آینده روی خواهد داد. هرچند او نه نامی از خود نوری و نه از کتابش میبرد، میتوان کتاب او را استوارترین ردیه بر فصل الخطاب به حساب آورد.
وجوه مدافعهگرانه در اثر عالم ایرانی، مهدی بروجردی، بسیار عیان است. او در سال ۱۹۵۴ میلادی مجموعهای ۲۰۰ صفحهای منتشر کرد که شامل خلاصه (و ردیه)ای بر انواع مختلف استدلال در تأیید تحریف بود، و ارجاعاتی کموبیش تفصیلی به آثار پیشین شیعه داشت.۳ روش پاسخگوییاش اساسا شبیه به روش خویی است، اما گاهی به نظر میرسد
1.. الذریعة، ج۲۴، ص۲۷۸ و ج۳، صص۳۱۲-۳۱۳؛ دربارۀ آغا بزرگ طهرانی (۱۸۷۶-۱۹۷۰) ن.ک: EIr II/۱۶۹-۱۷۰ ؛ EI۲, X/۴۹۶-۹۷ ؛ عبد الرحیم محمد علی، شیخ الباحثین آغا بزرگ الطهرانی. حیاته وآثاره (۱۸۷۵-۱۹۷۰)، نجف ۱۹۷۰، بهویژه ۴۵-۴۶.
2.. خوئی، بیان، صص۱۳۶-۱۸۱؛ برای ترجمۀ انگلیسی ن.ک:
The Prolegomena to the Qurʾān, New York, Oxford ۱۹۹۸, ۱۳۵-۷۷.
3.. بروجردی، برهان روشن، سراسر کتاب.