به هر روی، این نگاه جدید در نقد مجامع حدیثی به خودی خود باعث نشد که اعتقاد به وقوع برخی انواع تحریف از میان برود. احمد بن علی طبرسی (نیمه اول قرن دوازدهم میلادی [[قرن پنجم هجری]]) در کتابش الاحتجاج علی اهل اللجاج، روایات بیشماری را نقل میکند که تقریبا راوی هیچ کدامشان بهدرستی شناختهشده نیست و در آنها نهتنها به موضوع تحریف اشاره شده است، بلکه به نحو کاملا عریان تأیید شده است. او کارش را با کلامی از علی[[ع]] توجیه میکند و میگوید وظیفه تقیه (پنهان کردن نگرشها در هنگام ضرورت) اجازه نمیدهد اطلاعات را بهتفصیل ارائه کند. منظور او وقتی روشنتر میشود که روایتی از ابو ذر، یکی از صحابه پیامبر[[ص]]، نقل میکند که میگوید وقتی ابو بکر و عمر دیدند رسوایی خود و یارانشان در قرآنِ جمعشده به دست علی[[ع]] مضبوط است، خشمگین شدند و آن را رد کردند. آنها به جای پذیرفتن این نسخه، زید بن ثابت، یکی دیگر از صحابه، را مأمور کردند که قرآنی عاری از آن سخنان فراهم آورد.۱ کتاب طبرسی به طور خاص در دوره صفوی که به فارسی ترجمه شد، رواج گسترده یافت. هرچند که برخی از عالمان شیعه بعدها، یعنی اواخر قرن نوزدهم میلادی، از محتوای کتاب انتقاد کردند، عالمان سنی از آن برای کوبیدن و رد نگرشهای شیعی سود میبرند.۲
یکی از شاگردان احمد بن علی طبرسی، رشید الدین محمد بن شهرآشوب مازندرانی (د. ۱۱۹۲م[[۵۸۸ق]]) است که گاهی او را مهمترین دانشمند سده دوازدهم میلادی ـ حتی میان غیر شیعیان ــ میخوانند.۳ او بیشتر معروف به میانهروی در آموزههای اساسی تشیع و رابطه با سنیان بود. بااینحال، اثری به نام مثالب النواصب دارد که ظاهرا تا کنون به چاپ نرسیده است. او در این کتاب موضع عجیبی را بیان میکند که طبق آن دشمنان ائمه سورهای
1.. طبرسی، الاحتجاج، صص۱۲۵-۱۳۹؛ ن.ک: الذریعة، ج۱، صص۱۲۸-۱۲۹.
2.. Charles Ambrose Storey : Persian Literature. A Bio-Bibliographical Survey. Vol. I : Qurʾānic Literature ; History and Biography ; repr. London ۱۹۷۰, I.۱/۱۴, ۱۶ ; EI² X/۴۰;
مجلسی: بحار الانوار، ج۲۴، ص۴۲-۴۳؛ کاشانی، الصافی، ج۱، ص۳۷؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۴۳۸؛ شریف عاملی، مرآة الانوار، ص۲۶-۲۷، ۳۰-۳۲؛ بحرانی، الحدائق الناضرة، ج۱، ص۹؛ نوری، فصل الخطاب، ص۶، ح۲۷۰.
3.. EI² III/۹۳۵ ; EIr VIII/۵۳-۵۴.