نیستند و نباید برطرف شدن حوائج خود را از مجرای غیر طبیعیاش انتظار داشت. علامه طباطبایی در باره چنین انتظاری مینویسد:
انتظار برطرف شدن نیازها از راه غیر طبیعی و خارقالعاده صحیح نیست، و چنین توقعی بیجاست. چه طور ممکن است چنین امری روا باشد، با این که پیشوایان دینی: در بین مردم زندگی میکردند و امور خود را از مسیر طبیعی دنبال میکردند و در راه به دست آوردن خواستههای خویش همه ارکان وجود خود را به کار میگرفتند، و همه اینها سبباند.
همچنین آنان اهل دعا بودند که البته در همین دعا کردن سببهای زیادی به کار گرفته میشود؛ سببهایی چون قلب و زبان.
صاحب المیزان معتقد است:
انسان اگر از کار افتادن اسباب را خواستار باشد، مانند کسی است که از دیگری بخواهد چیزی به او بدهد، بی آن که از دست خود کمک بگیرد. به او بنگرد بی آن که از چشم کمک بگیرد یا به سخنانش گوش دهد بی آن که از گوش خود استفاده کند. این اعضا و جوارح، اسبابی هستند که خداوند برای همین امور به بندگانش عطا کرده است و همگی از نوع اسباباند. پس انتظار انجام کارها بدون استفاده از ابزار و اسباب، خردمندی صاحب انتظار را زیر سؤال میبرد. اما توجه تام به اسباب بدون در نظر گرفتن صاحب آن اسباب نیز خردمندی نیست؛ همانند کسی که تمام اعتمادش به دست صاحب دست باشد تا به سویش دراز شود، و چیزی به او بدهد، به چشم صاحب چشم باشد تا به او بنگرد اما به کلی از وجود صاحب دست و چشم غافل باشد، و او