مهربانی و ملاطفت در رفتار ممکن است برخاسته از محبّت قلبی نباشد و دلیلهای دیگری همچون دلسوزی و ترحم، احساس وظیفه یا اطاعت داشته باشد.
بنابراین میان مودّت و دوستی قلبی با مهربانی و ملاطفت رفتاری، نوعی ملازمه برقرار است و وجود احساسات قلبی نسبت به دیگری، او را به تبعیت از محبوب و جلب خشنودی او وادار میسازد، اما این ملازمه یکطرفه است؛ یعنی محبّت غالباً موجب رفتاری توأم با مهربانی و خیرخواهی میشود اما رفتارهای محبّتآمیز ممکن است برخاسته از محبّت قلبی نباشد، ازاینرو میتواند متعلَقِ امر خدا قرار گیرد. نتیجه آن که انسان مؤمن حتی اگر در قلبش نسبت به برادر ایمانی خود محبّت نیابد، همچنان موظف به مهربانی با اوست و نرمی و دستگیری از او از عهدهاش ساقط نمیشود.
بر اساس آنچه گذشت، ملاطفت و مهربانی با همنوعان در صورتی که محبّت قلبی هم وجود نداشته باشد، ممکن و شدنی است؛ زیرا رفتار محبّتآمیز در اختیار انسان است و او میتواند بی آن که نسبت به دیگری احساسات مثبت قلبی داشته باشد، با او مهربانی کند و نسبت به او رفتاری خیرخواهانه داشته باشد و برای این رفتار خود، خشنودی خداوند را قصد کند. پس این نوع رفتار نسبت به مؤمنان، ضرورت و اهمیت بیشتری پیدا میکند و با استفاده از متون فراوان قرآنی و روایی، میتوان آن را تکلیف به شمار آورد.
ملاطفت و مهربانی در رفتار، مصادیق بسیاری دارد. خوشرویی، ادب در رفتار و گفتار، احترام، فروتنی، از رفتارهای کم هزینه یا بیهزینه است که از عهده همگان بر میآید و هر کسی با در پیش گرفتن این