باشد؛۱ یعنی اگر آنان پس از آزادی، فساد و فحشا نمیکنند، میتوانید با آنان قرارداد آزادی ببندید.
نکته دوم، دستور به پرهیز از وادار کردن کنیزکان به فساد و فحشاست. در این فراز آمده است: «کنیزان یا فرزندان آنها را برای دستیابی به مال دنیا، به فحشا و زنا وادار نکنید». کسی که کنیز خود را به فحشا وادار میکند در حقیقت زمینه را برای فحشا در جامعه فراهم میآورد و این کار با عفیف ماندن جامعه در تعارض است. البته نهی از اکراه به زنا، مشروط شده است به این که «اگر خودشان خواستند عفیف بمانند»، زیرا در غیر این صورت اکراه تحقق پیدا نمیکند؛ یعنی وقتی خودشان مایل به زنا باشند، دیگر اکراه صدق نمیکند.۲ نتیجه آن که شرط مذکور به معنای آن نیست که اگر خودشان مایل به فحشا بودند اشکالی ندارد و مجازند که تن به فحشا دهند.
در پایان، آیه، کنیزانی را که پیش از تشریع این حکم، به زنا وادار شده بودند، به عفو و بخشش خداوند بشارت داده است. این بشارت نیز در راستای حفظ عفّت جامعه است؛ زیرا اگر چنین بشارتی به آنها که پیش از تشریع حکم، به این عمل ناپسند تن داده بودند، داده نمیشد، امید به بخشش در آنها شکل نمیگرفت و در نتیجه به روش پیشین خود ادامه میدادند و خود را از لذّت شهوترانی محروم نمیکردند. بدیهی است تداوم این روش با عفّت جامعه سازگار نبود.