غیظ است و این دلیلی بر ارزشمندی بیشتر عفو نسبت به کظم غیظ است. اگر انسان بر خشم خود مسلط نباشد، به فرد خطاکار آزار میرساند و به او آسیب وارد میکند. در این صورت، نوبت به عفو نمیرسد. اما اگر بر خشم خویش چیره شود، پس از فروکش کردن آن، نوبت به عفو میرسد. هر چند بسیارند افرادی که بر خشم خویش چیره میشوند اما فرد خطاکار را نمیبخشند و او را عفو نمیکنند.
اما مرتبه نیکی و احسان، پس از این دو است و نسبت به آنها ارزشی والاتر دارد و از بزرگواری حداکثری فرد نیکوکار حکایت میکند. برخی از مفسران در معنای احسان گفتهاند: «احسان، نیکی به کسی است که به تو بدی کرده است ولی نیکی به کسی که به تو احسان کرده، تجارت و مقابله به مثل است».۱ بنابراین کسی که علاوه بر فرو بردن خشم خود، گناهکار را میبخشد و در تلافی خطایش به او نیکی میکند، در قله بزرگواری ایستاده است؛ حقیقتی که در کلام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این گونه منعکس شده است:
عَلَیکم بِالعَفوِ؛ فَإنَّ العَفوَ لا یزیدُ العَبدَ إلّا عِزّا، فَتَعافَوا یعِزَّکمُ اللّهُ.۲
بر شما باد گذشت؛ زیرا که گذشت جز بر عزّت بنده نمیافزاید. پس از یکدیگر گذشت کنید تا خداوند شما را عزّت بخشد.
چند نکته در باره عفو
در این جا ذکر چند نکته در باره عفو، خالی از فایده نیست: