19
قرآن کتاب اخلاق

اما مفهوم و معنای اصطلاحی واژه «اخلاق» عبارت است از «حالتی از نفس انسانی که باعث می‌شود کارها و ویژگی‌هایش را بدون آن که قصد یا توجه داشته باشد بروز دهد».۱ به عبارت دیگر، «حالتی است که در نفس انسان نفوذ می‌کند و باعث می‌شود تا افعال [و ویژگی‌هایش] بدون فکر و تأمل و به صورت ملکه از او صادر شود».۲ همچنین در تعریف دیگری آمده است «اخلاق آن صفات فطری یا اکتسابی است که در وجود انسان استقرار یافته و در سلوک خوب و بد انسان اثر می‌گذارد و برخی از این خُلقیات، پسندیده و برخی ناپسند است».۳ ابوعلی مسکویه در این باره می‌نویسد: «خُلق، حالتی برای نفس انسان است که او را به رفتارهایش سوق می‌دهد بی آن که نیاز به فکر و تأمل باشد».۴ علامه مجلسی نیز در تعریف اخلاق می‌گوید: «خُلق همان ملکه برای نفس است که موجب می‌شود فعل به آسانی صادر شود».۵ فیض کاشانی هم اخلاق را این گونه تعریف می‌کند: «خُلق عبارت است از هیئتی که در نفس انسان راسخ می‌شود به گونه‌ای که موجب می‌شود افعال انسان به آسانی و بدون فکر و تأمل صادر شود».۶

1.ر.ک: تهذیب الاخلاق، جاحظ، ص۱۲.

2.التعریفات، ص۱۰۴؛ تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق، ص۵۱.

3.الاخلاق الاسلامیة و اسسها، ج۱،ص ۷ (صفة مستقرة فی النفس فطریة او مکتسبة ذات آثار فی السلوک محمودة او مذمومة، فالخلق منه ما هو محمود و منه ما هو مذموم).

4.ر.ک: تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق، ص۳۶. نیز، ر.ک: الحقائق فی محاسن الاخلاق، ص۵۴.

5.بحار الأنوار، ج۶۷، باب ۵۹، ص۳۷۲، ذیل حدیث ۱۸.

6.الحقائق فی محاسن الاخلاق، ص۵۴؛ المحجّة البیضاء، ج۵، ص۹۵.


قرآن کتاب اخلاق
18

حاضر برخی از مهم‌ترین فضایل اخلاقی را از منظر قرآن کریم می‌کاود. در آغاز، مقصود از اخلاق، رابطه دین با اخلاق و نیز رابطه قرآن کریم با اخلاق، به‌اختصار بررسی می‌شود.

اخلاق

«اخلاق‏» جمع «خُلُق‏» و از ماده «خ ل ق» است و دو معنای اصلی دارد: ۱. ملاسة الشیء: نرمی و صافی چیزی؛ ۲. تقدیر الشیء: اندازه، هیئت و شکل چیزی.۱ کتب لغت روشن می‌سازند که واژه «خُلق» غالباً به معنای دوم یعنی «تقدیر الشیء» به کار رفته است و معنای اول چندان استعمال نمی‌شود. بنابراین واژه «اخلاق» که به معنای نصیب است، یعنی نصیب مقدّر و مشخص، و «رجل متخلّق» یعنی شخصی که شکل و اندازه‌اش کامل است. این واژه، اسمی است برای «سجیه» و «طبیعت» انسان که بر اساس آن آفریده یا مطابق آن تربیت شده و شکل گرفته است.۲ «خُلق»، «خُلُق» و «خَلق»، ریشه واحد دارند اما واژه «خَلق» به شکل و صورت ظاهری که با چشم دیده می‌شود اطلاق می‌گردد و واژه «خُلق» به صفات و ویژگی‌هایی باطنی افراد که با بصیرت درک می‌شود.۳ به عبارت دیگر، صورت باطنی انسان، اوصاف و ویژگی‌های اوست که به شکل ظاهری برای روح او درآمده است و همان ‌گونه که شکل ظاهری انسان ممکن است زیبا و یا زشت باشد، روح او نیز به واسطه خُلقیاتش، زشت و زیبا و یا پسندیده و ناپسند است.۴

1.معجم مقاییس اللغة، مادۀ «خلق».

2.ر.ک: معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۱۴.

3.المفردات فی غریب القرآن، ص۱۵۸.

4.ر.ک: تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق‏، ص۵۱.

  • نام منبع :
    قرآن کتاب اخلاق
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد تقي سبحاني نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 59682
صفحه از 291
پرینت  ارسال به