اسلام باشد، از نگاه سید مرتضی نااستوار است؛ زیرا حرمت خمر در همه ادیان ثابت بوده است و آیات قرآن یا روایات اسلامی بیانگر حرمت خمر به معنای تجدید حرمت بعد از حلیت آن نیست.۱
ابن کثیر با تعبیر «یقول تعالى حاکما و آمرا بقطع ید السارق و السارقة» در واقع، از لحن و آهنگ آیه میخواهد چنین استفاده کند که حکم و آیین قطع دست سارق پیش از نزول آیه در سنّت جاهلی رواج داشته است و قرآن نظر به جایگاه جرم سرقت - که بعد از جان و عرض، سومین جرم اجتماعی است که امنیت و سلامت جامعه را تهدید میکند - برای مقابله با این جرم آن تأکید میورزد۲ و تنها شرایطی برای آن در سنّت افزوده شده است.۳ با توجه به آیه مذکور تشریع امضایی حد سرقت در سال چهارم هجرت رسول خدا به مدینه بوده است۴ و به نظر میآید روایات حد سرقت نیز مربوط به بعد از این تاریخ باشد.
در تبیین مواجهه سنّت نبوی با حکم سرقت نخستین گزارش مربوط به سرقت زن مخزومی است که برخی از قریشیان قصد داشتند این حکم اجرا نشود. برخی از قریشیان بعد از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و اله متأثر از جایگاه اجتماعی فرد سارق و وابستگی وی به قریش، تلاش داشتند تسامح و اغماض در اجرای حدود علیه شخص سارق صورت پذیرد. نمونه مشهور این تلاش را داستان سرقت زن مخزومی است که برخی از قریشان در اجرای حد بر وی نگران شدند و به دنبال فردی بودند که نزد رسول خدا وجاهتی داشته باشد تا برای وی شفاعت کند.۵ قبیله بنی مخزوم از خانوادههای بسیار شریف میان قریش بود.۶ رسول خدا صلی الله علیه و اله شفاعت آنان را در عدم اجرای حد سرقت برای زن سارق را نادرست خواند و برای تأکید بر حتمیت اجرای حدود الهی
1.. الانتصار، ص۴۲۲.
2.. التفسیر الحدیث، ج۹، ص۱۱۷ - ۱۱۸.
3.. تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۷.
4.. ر.ک: موسوعة التاریخ الإسلامی، ج۲، ص۴۶۲.
5.. عمدة القاری، ج۱۶، ص۶۰ و ج ۲۳، ص۲۷۷.
6.. مجموعة الفتاوی، ج۲۸، ص۲۹۹.