تفسیری هم تبیین میکند که این انقلاب چه بود: آیا پیروزی بورژوازی بود (مارکس) یا پیروزی مردم (میشله)، آیا مرگ فئودالیسم بود یا حکومت مطلقه، آیا تداوم رژیم کهن بود (دوتوکویل) یا، چنانکه انقلابیون باور داشتند، زایش عصری جدید؟۱
پس تبیین در علوم انسانی و تجربی به دنبال کشف حقیقت راستین پدیده از طریق بازشناسی علل و زمینه و تجزیه اجزای آن است. دانش تفسیر به معنای مصطلح در حقیقت تبیین تفسیری است؛ زیرا به دنبال کشف واقعیت معنا و ابعاد و لایههای آن در متن قرآن است. در دانش تفسیر، متن موضوع و غایت تبیین مفسر است و تلاش دارد با درنگ در متن چیستی و چگونگی حضور معنا در متن را بکاود و ارائه نماید. دستیابی به معنای اصیل متن و ویژگیهای آن با تبیین علمی متن امکان پذیر است که مبتنی بر قواعد خاص صورت میپذیرد؛ همان طوری تبیینهای علمی دیگر نیز حسب نوع موضوع دارای قواعد ویژه هستند.
دانش معناشناسی و هرمونتیک نیز همانند تفسیر قرآن به دنبال ارائه قواعدی کشف معنا و تبیین آن است که به مطالعه علمی معنا و فهم روشمند متن به هدف کشف مراد جدی متن توجه دارد. در دانش تفسیر قرآن مفسر تبیین به معنای لغوی، یعنی آشکارسازی مفهوم آیه را با تجزیه معنایی مفردات از همدیگر، سپس ترکیب معنایی آنها با همدیگر با توجه به ساختار و اسلوب بیانی متن آیه انجام میدهد تا وضوح معنا از طریق این «فصل و وصل» روشن گردد؛ در معنای لغوی تبیین اشاره شد که اساساً تبیین در معنای متعدی آن مستلزم این انفصال و اتصال است. همچنین، در تفسیر قرآن، تبیین علمی نیز رخ میدهد؛ با این توضیح که متن و معنا، پدیده مورد تبیین مفسر است که وظیفه تبیین آن را بر عهده دارد و باید چیستی و چرایی متن و هم چگونگی آن را در انتقال معنای مقصود تبیین کند و توضیح دهد که این متن در درون خود دارای چه ویژگیها و ظرفیتهای معنایی است، گستره معنایی آن تا کجاست و چگونه این متن بر این معنا دلالت دارد. و هر آنچه درباره چیستی، چرایی و چگونگی معنای متن لازم است، تبیین مینماید تا ماهیت متن و معنای آن برای مخاطب روشن گردد. لذا مفسر هم متنکاوی میکند و هم معناکاوی که