تاویل آن رخ می دهد. هر چند تاویل در روایات امامیه به ظاهر کاربردهای متعددی داشته است اما همگی این کاربردها قابل ارجاع به این واقعیت هستند که قرآن ساحتی فرا ظاهری دارد که ظاهر مصداقی از آن حقیقت است که از آن حقیقت نهفته در ورای الفاظ و در اندرون آن، به بطن یاد می شود و راسخان در علم بطن را از همین ظاهر الفاظ بازیابی و واگویه می نمایند به گونه ای که در صورت پرسش از چگونگی دلالت آیه بر معنای باطنی، فرایند تجرید ظاهر و تحصیل باطن از لایه های الفاظ عبارت ظاهر را توانا هستند که به روشنی تبیین نمایند.
تاویل قرآن در دو ساحت تاویل باطن و تاویل متشابهات قابل طرح است که هر دو با مقصود اصلی گوینده یا حقیقت اصیل مقصود آیات پیوند دارد. در متشابهات مقصود گوینده به دلیل کژتابی های زبان، دچار نوعی غرابت یا وارونگی معنا شده است که تاویل با برنمودن مقصود گوینده گره از این ابهام مقصود بر می دارد. در تاویل باطن نیز، مقصود گوینده با عبور از لایه های زبانی ظاهر کلام نمایان می شود و جمال مقصود خود را آشکار می سازد. به همین سان تاویل در روایات امامیه در دو عرصه کشف و تجرید باطن آیات از ظاهر و تبیین مقصود از آیات متشابه به کار رفته است که بازگشت به همان کشف مقصود خداوند از آیات دارد. مصداقشناسی معنا، كه مقدمهای بر درك قلمرو عینی معنا در خارج میباشد، جزئی از فهم یا تفسیر متن به شمار میآید كه متاسفانه در آثار اسلامی، مبانی معناشناسی آن چندان تنقیح نشده است. البته در روایاتِ عترت نه تنها ردپای چنین نگاهی به معناشناسی مصداقی وجود دارد، بلكه بالاتر از آن نظریه توسعه و تكثر مصداق نیز از آنها قابل ردیابی است که از این طریق معنای باطنی آیات در گستره زمان تجدید می شود و حضور قرآن در تاریخ بسط و توسعه می یابد؛ این مهم در روایاتِ جری و تطبیق قرآن که سرشار از ثروتی بی نظیر در معناشناسی قرآن است، نهفته است. توسعه مصداقی، گونهای از معناگستری در سطح مصادیق معنا است كه معنا را در موقعیت های جدید به کار می بندد و آن را از تاریخمندی رها می سازد.
تمایز روایت جری و تطبیق با روایت تاویلی در این است که در جری با مفهوم محسوس