حضور یافته در جنّت، انسان دارای شناخت و تعلیم یافته بوده است. لذا از نظر گاه قرآن شناخت همزاد آفرینش و حضور انسانی در زمین بوده است.۱ در این پژوهش از واژه شناخت در فصل دوم با عنوان «احادیث قرآنشناسی» بهره بردهایم. مقصود از این ترکیب، شناخت ماهیت و ابعاد قرآن به عنوان یک متن وحیانی از دریچه روایات معصومان است. شناخت به توجه به ملاکهای متعدد اقسام گوناگونی دارد که از رایجترین آنها تقسیم شناخت از راه حصول شناخت و تقسیم از لحاظ میزان واقع نمایی آن است. شناخت از راه حصول به مستقیم، غیرمستقیم، آیهای و فطری تقسیم شده است۲ که در این پژوهش گونه غیرمستقیم آن مد نظر است؛ زیرا شناخت قرآن به واسطه روایات اهل بیت علیهم السلام مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین، از لحاظ واقعنمایی نیز شناخت به انواع شکّی، ظنی، وهمی و یقینی است که شناخت یقینی در این پژوهش مقصود است؛ زیرا بر پایه مبانی کلامی امامیه روایات اهل بیت علیهم السلام ما را به چنین شناختی رهنمون میکنند.
تبیین
تبیین واژهای عربی از ریشه «بَین یا بَون: فاصله میان دو چیز»۳ است. «بونة» از همین ریشه
1.. استاد مطهری در این باره مینویسد: اما قرآن هرگز چنین حرفی نمیزند. قرآن داستان نزدیک شدن آدم به آن درخت را بعد از داستان (وَ عَلَّمَ ءَادَمَ ٱلْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى ٱلْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِـٔونِى بِأَسْمَاءِ هَـٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ) ذکر کرده است؛ یعنی آدم پیش از آن که به بهشت برود و به او بگویند: اینجا بمان، چشمش باز شده بود و همه حقایق عالم را آموخته بود. آدم بود و در بهشت بود؛ نه یک حیوان چشمبستهای در بهشت بود که با خوردن آن میوه چشمش باز شد. آدم بود که رفت به بهشت؛ چون آدم بود، عارف بود، شناخت داشت، شناسایی داشت و حقایق را میدانست. آدم را از این جهت بیرون کردند که از آدمیّت خارج شد؛ با آن همه علم و معرفت اسیر هوی و هوسش شد؛ اسیر یک حرص شد؛ اسیر یک وسوسه و طمع شد. به او گفتند: اینجا جای آدم است. آدم ناآدم شد که از بهشت سقوط کرد. آدم به لوازم شناخت خود، به لوازم شناسایی خود عمل نکرد. شناخت، جهانبینی میدهد؛ جهانبینی ایدئولوژی میدهد و ایدئولوژی عمل میخواهد. من آدم هستم، همه حقایق را میدانم، این «میدانم» به من جهان را به شکل خاص نشان میدهد، و چون جهان را اینگونه میبینم، پس «باید و نباید» دارم (همان، ج۱۳، ص۳۵۱).
2.. همان، ج۱۳، ص۳۸۷- ۴۵۳.
3.. بون: البَوْنُ و البُونُ: مسافةُ ما بین الشیئین؛ قال کُثیِّر عزَّة: إذا جاوَزوا معروفَه أَسْلَمْتُهُمْ * إلی غمرةٍ... ینظرُ القومُ بُونَها (لسان العرب، ج۱۳، ص۶۱).