نیست، اما انجام آن مستلزم فهم تفسیر و تأویل آیات است.
اگر تطبیق را متفاوت از جری تصور کنیم، میتوان آن را به انطباق مفهوم آیه با حوادث و اشخاص جاری در زمان دانست که در حقیقت، همان توسعه مصادیق است. تطبیق عمل مفسر یا فهمنده قرآن است و جری اشاره به ویژگی سیالیت و تعمیمپذیری مفاهیم و مقاصد آیات قرآن است که در آفاق زمان و مکان جاری هستند و گویی خود آیات به سوی مصادیق نوآمد خویش در تاریخ فرانزول روانه میشوند؛ همانند تابش خورشید که چون به نیمه روز رسید، همه چیز را روشن میکند یا آبی روان که در مسیری جاری میشود. از این رو، در روایات اهل بیت علیهم السلام فعل جری به خود قرآن نسبت داده شده است؛ همانند «جرت۱» یا «یجری».۲
روشن است که جری و تطبیق، مرحله بعد از تفسیر و تأویل است و هر جری و تطبیقی خود، پیشتر مبتنی بر فهم تأویلی از آیات است. از این رو، میتوان از روایات جری و تطبیق در بحث تأویل قرآن نیز به عنوان مستند بهره جست، لکن تمایز روایت جری و تطبیق با
1.. محمد، عن ابن عیسی، عن أبیه، عن ابن المغیرة، عن ابن مسکان، عن عبد الرحیم القصیر، عن أبی جعفر علیه السلام: فی قول اللَّه عز و جل : (ٱلنَّبِىُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُوا ٱلْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِى كِتَابِ ٱللَّهِ)، فیمن نزلت؟ فقال: نزلت فی الإمرة، إن هذه الآیة جرت فی ولد الحسین من بعده فنحن أولی بالأمر و برسول اللَّه صلی الله علیه و اله من المؤمنین و المهاجرین و الأنصار (الکافی، ج۱، ص۲۸۸، ح۲)؛ علی بن محمد، عن بعض أصحابنا، عن الحسین بن عبد الرحمن، عن صندل الخیاط عن الشحام قال: سألت أبا عبد اللَّه علیه السلام فی قوله تعالی: (هَـٰذَا عَطَـاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسَابٍ)، قال: أعطی سلیمان ملکا عظیما، ثم جرت هذه الآیة فی رسول اللَّه صلی الله علیه و اله فکان له أن یعطی ما شاء من شاء و یمنع من شاء و أعطاه أفضل مما أعطی سلیمان علیه السلام لقوله تعالی: (مَا ءَاتَاكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا) (الکافی، ج۱، ص۲۶۸، ح۱۰)؛ و عن العیاشی، عن الصادق علیه السلام: إنهذه الآیة جرت فی الکافر و المؤمن و البر و الفاجر من صنع إلیه معروف فعلیه أن یکافی به و لیس المکافاةان تصنع کما صنع حتی تربی، فإن صنعت کما صنع کان له الفضل بالابتداء (تفسیر الصافی، ج۵، ص۱۱۴)؛ العیاشی: عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: سألته عن تفسیر هذه الآیة من قول اللّٰه: (إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِى قَالُوا نَعْبُدُ إِلَاهَكَ وَ إِلَـٰهَ ءَابَائِكَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلَـٰهًا وَاحِدًا)، قال: جرت فی القائم علیه السلام (البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۳۶).
2.. إن القرآن حی لا یموت، و الآیة حیة لا تموت، فلو کانت الآیة إذا نزلت فی أقوام فماتوا مات القرآن، و لکن هی جاریة فی الباقین کما جرت فی الماضین. وقال عبد الرحیم: قال أبو عبداللّٰه علیه السلام: إن القرآن حی لم یمت، و إنه یجری کما یجری اللیل و النهار، و کما تجری الشمس و القمر، و یجری علی آخرنا کما یجری علی أولنا (همان، ج۳، ص۲۳۱).