روشن شد، تأویل خواب یوسف علیه السلام و کشف آن از طریق دلالت آیات فرآیند کاملاً منطقی و علمی است که واقعیت خواب و حقیقت مدلول متن آیات درباره آن را تبیین میکند.
نکته دیگر، اینکه بر پایه آیه (هُوَ ٱلَّذِى أَنزَلَ عَلَيْكَ ٱلْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ٱبْتِغَاءَ ٱلْفِتْنَةِ وَٱبْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱلرَّاسِخُونَ فِى ٱلْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا ٱلْأَلْبَابِ)،۱ تأویل درعصر نزول قرآن و نزد مخاطبان عرب کاملاً شناخته شده و متمایز از تفسیر و همانند آن بوده است؛ زیرا قرآن برای زدودن تشابه از آیات متشابه از اصطلاح تأویل بهره برده است و مبتنی بر اصالت تعابیر قرآنی، کاربرد تأویل به جای تفسیر یا هر اصطلاح دیگر معنادار است و نشانگر کارکرد ویژه تأویل در زدودن تشابه از آیات متشابه است. این مهم در روایات نبوی۲ و محاورات صحابه رایج بوده است که برای رد برداشتهای سطحی و نادرست و مخالف سیاق از آیات قرآن به عدم فهم تأویل صحیح آیه استناد میجستند؛ برای نمونه، فردی در جمع صحابه از ظاهر آیه (يَا أَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهْتَدَيْتُمْ إِلَى ٱللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ) چنین استنباط کرد که امر به معروف و نهی از منکر لزوم ندارد که با رد صحابه مواجه شد.۳
از این رو، تأویل قرآن در دو ساحت تأویل باطن و تأویل متشابهات قابل طرح است که هر دو با مقصود اصلی گوینده یا حقیقت اصیل مقصود آیات پیوند دارد. در متشابهات،
1.. سوره آل عمران، آیه ۷.
2.. أکثر ما أتخوف علی أمتی من بعدی رجل یتأول القرآن: یضعه علی غیر مواضعه، و رجل یری أنه أحق بهذا الأمر من غیره (الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۰۵).
3.. حدثنا القاسم، حدثنا الحسن، حدثنا أبو فضالة، عن معاویة بن صالح، عن جبیر بن نفیر، قال: کنت فی حلقة فیها أصحاب رسول اللّٰه صلی الله علیه و اله و إنی لاصغر القوم فتذاکروا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، فقلت أنا: ألیس اللّٰه یقول فی کتابه: (يَا أَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهْتَدَيْتُمْ)؟ فأقبلوا علی بلسان واحد و قالوا: «تنزع آیة من القرآن لا تعرفها و لا تدری ما تأویلها». فتمنیت أنی لم أکن تکلمت و أقبلوا یتحدثون فلما حضر قیامهم، قالوا: إنک غلام حدیث السن و إنک نزعت آیة و لا تدری ما هی و عسی أن تدرک ذلک الزمان إذا رأیت شحا مطاعا و هوی متبعا و إعجاب کل ذی رأی برأیه فعلیک بنفسک لا یضرک من ضل إذا اهتدیت (تفسیر القرآن العظیم، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۱۱۳ - ۱۱۴).