طبری روایت جابر از رسول خدا صلی الله علیه و اله را در اولین قول با سند معتبر گزارش کرده است.۱ افزون بر مشکل سندی روایت مستند رهیافت مشهور مفسران، تأویل ارائه شده از آن نیز قابل خدشه است. طباطبایی از شمار معدود مفسران امامیه است که به این تأویل چنین تصریح دارد که این رفعت مقام برای سیزده سجدهگزار بر یوسف علیه السلام بوده است نه خود ایشان:
۰.تدل على أنهم سترتفع مکانتهم و یعلوا کعبهم فی حیاتهم الإنسانیة السعیدة، و هی الحیاة الدینیة العامرة للدنیا و الآخرة و یمتازون فی ذلک من غیرهم.۲
این تحلیل با ظاهر «رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ» و روند روایتگری سوره با محوریت «از فرود تا فراز یوسف علیه السلام» سازگار نیست. همچنین، سجود برای یوسف علیه السلام بوده است و نه برادران وی و سوره نسبت به ترفیع آنان ساکت است. همچنین، این تأویل در انطباق بر یعقوب علیه السلام - که در اوج منزلت معنوی است - معنادار نیست. هم چنین ترفیع برادران یوسف علیه السلام را به زمان آینده و نامعلوم احاله کرده است در حالی که زمان تحقق رویای یوسف علیه السلام در آیه ۱۰۱، زمان حال است، نه آینده. تأویل خواب یوسف علیه السلام نشانه از تحقق و استمرار خضوع و سجده ستارگان برای وی دارد و این با یک لحظه سجده برادران - که تازه وارد بر یوسف علیه السلام شدند - چندان سازگاری ندارد. به بیان دیگر، یوسف علیه السلام از تحقق و ثبوت و استمرار این خبر میدهد. به نظر میآید مقصود از تأویل سیزده ستاره یادشده در این خواب، سیطره سیاسی یوسف علیه السلام در گستره وسیعی از زمان و مکان باشد که نمادهای آن خورشید و ماه و ستارگان وابسته به آن دو است؛ به دلیل اهمیت نقش خورشید و ماه در حیات زمین از دیگر ستارگان ممتاز شدهاند. همچنین، میتوان ادعا نمود که قرآن در حکایت این بخش از خواب یوسف علیه السلام از نظریه نجومی رایج در مصر روزگار یوسف علیه السلام بهره جسته است که تعداد ستارگان شاخص و شناخته شده را افزون بر ماه و خورشید یازده عدد میدانسته است؛ همان طوری که از برخی روایات این ادعا قابل استنباط است.۳ تحلیلی غیر از این، با سیاق سوره، نشانههای متنی آیات و روایت نبوی سازگار نیست و