در مواضع عدیدهای در پرتو سیاق کلام از مفهوم آیات متشابه پردهبرداری کردهاند. از این رو، گفتار عدهای که سیاق آیات متشابه را دارای حجیت ندانستهاند، ناصواب است.۱
چه بسا بتوان اذعان کرد یکی از مصادیق ارجاع متشابهات به محکمات، تبیین مفاد آیه در پرتو سیاق آیات است که در این خصوص به مواردی اشاره میشود؛ برای نمونه، بنا بر روایتی که بزنطی از امام رضا علیه السلام نقل میکند، امام علیه السلام پس از یادآورشدن استناد قدریه به آیه (إِنَّ ٱللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ)،۲ انگاره ایشان را در پرتو بهرهگیری از سیاق آیه ابطال میکند:
۰.ان القدریة۳ یحتجون بأولها و لیس کما یقولون، الا ترى ان اللّه تبارک و تعالى یقول: (و إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ...) الأمر الى اللّه یهدى من یشاء.۴
امام علیه السلام با استناد به سیاق آیه - که مشیت خداوند در رساندن سوء به انسانها را بدون مانع میداند - گستره اختیار مطلقه انسان را - که قدریه از صدر آیه استفاده میکردند - تحدید مینماید و ضمن دفع شبهه محدود شدن مالکیت و سلطنت خداوند نسبت به مخلوقات و نیز اعمال اختیاری انسان، اثبات میکند که اراده خداوند در هدایت و ضلالت انسان تأثیرگذار است و مخلوقات هیچ مفری از حکم او ندارند.
نگاه بدوی به ظواهر برخی از آیات متشابه، اختیار مطلقه انسان و عدم تصرف خداوند در آفرینش را به ذهن متبادر میکند. ظواهر این دسته از آیات موجب شده تا برخی مانند قدریه با استناد به ظواهر این دسته از آیات باورمند شوند که خداوند پس از آفرینش هستی آن را به حال خود واگذار کرده و دخالتی در امور عالم و نیز در اعمال بندگان ندارد؛ به طوری که انسان خالق مستقل افعال خویش است.۵