در تفاسیری چون التبیان، مجمع البیان و... نگاهی روششناسانه به گونههای متنوع روایات تفسیری دیده میشود و روایات با دقتی خاص از همدیگر تفکیک شده و متناسب با عنوان بحث گزارش شدهاند؛ برای نمونه، روایات معناشناسی در بخش اللغة و المعنی گزارش شده و پیش از ورود به تفسیر سوره، روایات متناسب با قرائت آیه بعد، قبل از اللغه میآید. این نظم ساختاری نشانگر آن است که این دو مفسر شیعی در گزینش و گزارش روایات تفسیری به گونه خاص آن توجه داشتهاند. در دروه معاصر نیز علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر المیزان، با تفکیک گونههای تأویل، جری و تطبیق از روایات تفسیری، به شکل عملی گونهنمایی روایات را نشان داده است. البته این سخن که گفته شود در تفاسیر کهن مباحث نظری و اصطلاحی گونهشناسی وجود ندارد، سخنی درست است، لکن فقدان ادبیات علمی این بحث در آنها، نافی نگاه اجتهادی این مفسران در گونهشناسی روایات تفسیری نیست؛ زیرا زبان و ادبیات مطالعات قرآنپژوهی، تابع گفتمان تفسیری، حدیثی و علمی رایج در دوره هر مفسری است.
در دو دهه اخیر، محققان مسلمان درباره تفسیر روایی و روایات تفسیری نگاشتههای سودمندی به قلم آوردهاند که با شمار اندکشان، در ایجاد زمینه لازم بحث و گفتوگو در این موضوع موثر بودند. با این همه سهم گونهشناسی از این میان بسیار اندک بوده است، به ویژه مباحث نظری آن کمتر به بوته سنجش سپرده شده است. نگارنده علیرغم تلاش وافر، به نگاشتهای جدی در تحقیقات عربی در این موضوع دست نیافت و در آثار نشریافته خاورشناسان نیز چیزی یافت نشد. از این رو، در این بخش از پژوهش، دامنه نقد و بررسی به پژوهشهای محققان شیعه ایرانی محدود شد. بررسی پیشینه پژوهش نشان داد که مسأله گونهشناسی احادیث تفسیری در آثار نویسندگان شیعی ایرانی بیشتر مورد توجه بوده است. این مهم را میتوان پژواکی از تأثیر انقلاب اسلامی در حدیثپژوهی در ایران دانست. پژوهشهای محققان ایرانی - شیعی در موضوع گونهشناسی را - که غالب آنها بعد از انقلاب اسلامی هویت یافتهاند - میتوان به سه جریان مهم تقسیم کرد؛ هر چند ممکن است افزون بر این سه، جریان یا رویکرد دیگری باشد که چندان در مجامع علمی توفیق نشر