249
گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق

موافقت با لغت

در درآمد پژوهه به این مهم اشاره شد که واژه «ید»، در صورت فقدان قرینه، بر محدوده خاصی از دست انسان دلالت ندارد؛ اما اگر قرینه داشته باشیم، ‏‏‏باید به دلالت قرینه در تعیین محدوده آن تسلیم شویم؛ برای نمونه، در آیات: (فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ ٱلْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ‏)، (وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِى جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ‏)، (وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِىَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ‏) و (فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ‏) مقصود از کلمه ید تمام دست انسان از شانه یا آرنج تا انگشتان نیست؛ زیرا قرینه سیاق مقامی و سیاق حالی، مخالف چنین استنباطی است و فهم عرفی نیز دلیل استواری است که مقصود از آن‏ها به ترتیب «دو انگشت سبابه و ابهام‏»، «از مچ تا سر انگشتان»، «انگشتان»... است، نه کل دست از آرنج یا شانه تا انگشتان؛ زیرا نوشتن با انگشتان انجام می‏شود، موسی‏ علیه السلام تمام دست خود را امکان نداشت در جیب خود فرو ببرد، زنان حاضر در ضیافت زلیخا در حال بریدن پوست میوه بودند و کندن پوست میوه به طور معمول با انگشتان انجام می‏شود. در آیه (وَٱلسَّارِقُ وَ ٱلسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا) نیز اطلاق ید بر انگشتان اصلی دست سارق (چهار انگشت منشعب از کف) هیچ مخالفتی با لغت ندارد، بلکه موارد متعدد کاربرد ید به معنای انگشتان چهارگانه در خود قرآن نشان می‏دهد که این کاربرد در لغت عرب رایج بوده است. از این رو، ‏تبیین امام جواد علیه السلام از محدوده ید در آیه سرقت و انحصار آن به چهار انگشت هم‏سوی با لغت عرب و زبان قرآن نیز هست؛ همان طوری که در آیه (فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ ٱلْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ‏) واژه ید برای انگشتان قلم‏نگار به کار رفته است که معمولاً سه انگشت ابهام، اشاره و وسطی است؛ اما قرآن برابر استعمال عرب جاهلی - که لغت معیار قرآن و سنّت نبوی بوده است - از آن به ید یاد کرده است.

موافقت با مقاصد قرآن و حکمت تشریع

عدم تعارض میان آموزه‏های قرآنی، خروج تخصصی حق عبادت و لوازم آن از شمول حق الناس، رعایت مصالح فردی و اصل رحمت و عطوفت اسلامی بر سارق از جمله مقاصد


گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق
248

تبییین امام جواد علیه السلام نداشت. لذا قول برخی از مفسران معاصر که روایت «أن رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم أمر بسارق فقطعت یده، ثم أمر بها فعلَّقت فی عنقه»۱ را دلیل بر قطع دست سارق از مچ دانسته‏اند،۲ مخدوش است؛ زیرا روایت مذکور در تعیین مقدار و محل قطع دست دچار اجمال است و تعیین مچ به عنوان مکان قطع به قرینه جمله پایانی آن فاقد ترجیح است؛ زیرا دلالتی بر حصر و تعیین مچ دست به عنوان محل قطع ندارد و نمی‏تواند به عنوان قرینه معینه یا صارفه بدان استدلال شود.

توضیح، این‏که در فرض قطع از کف دست نیز آویختن ساعد و از گردن امری معمول است که برای مهار ضعف دست سارق در اثر خونریزی یا همانند آن انجام می‏شود که هم‏سوی با حکمت عدم تعذیب سارق است که در سیره پیامبر صلی الله علیه و اله و صحابه و فتاوای فقهی بدان تأکید شده است.۳ افزون بر این، برخی از فقیهان حکمت آن را در نشان دادن اثر بازدارندگی اجرای حد سرقت گفته‏اند که با آویختن دست از گردن سارق برای مدت زمانی دیگران متنبه شده و از سرقت انزجار پیدا کنند۴ و حتی آن را از شمار سنّت دانسته‏اند.۵ سنّت آویختن دست سارق از گردن به گونه‌ای که گویی دست بر سینه خود نهاده باشد، به قصد تنبه سارق و دیگران در روایات و سیره امام علی علیه السلام نیز گزارش شده است که مورد استناد اهل سنّت۶ نیز بوده است. شایان ذکر است که اسناد روایت مورد استناد این مفسر از نگاه محققان اهل سنّت تضعیف شده است که خود بر وجوه ضعف استدلال وی می‏افزاید.۷

1.. این حدیث از منابع اصلی حدیث اهل سنّت در سنن الترمذی و السنن ابوداود سجستانی(ج۲، ص۳۴۱) و مسند احمد (ج۶، ص۱۹) نقل شده است و در سایر منابع گزارشی از آن یافت نشد. به نظر می‏آید دلیل اعراض صاحبان صحاح وجود ضعف در اسناد این روایت باشد که خود ترمذی نیز بدان اعتراف کرده است (سنن الترمذی، ج۳، ص۴).

2.. التفسیر الحدیث، ج۹، ص۱۲۲.

3.. المبسوط، ج۸، ص۳۶ - ۳۵؛ المهذب البارع، ج۵، ص۸۸.

4.. المبسوط، ج۸، ص۳۶؛ سید سابق، ج۲، ص۵۰۵؛ کشاف القناع، ج۶، ص۱۸۷؛ نیل الأوطار، ج۷، ص۳۱۱.

5.. المسند، ج۶، ص۱۹.

6.. سبل السلام، ج۴، ص۲۴؛ نیل الأوطار، ج۷، ص۳۱۱.

7.. نیل الأوطار، ج۷، ص۳۱۰؛ ضعیف سنن الترمذی، ص۱۶۵.

  • نام منبع :
    گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق
    سایر پدیدآورندگان :
    علي راد
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1485
صفحه از 312
پرینت  ارسال به