167
گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق

است که انسان برای حراست و نظافت و راحتی در راه رفتن بر کف پاهای خود می‏پوشاند. بر پایه مدلول ظاهری آیه، خداوند از موسی خواسته است تا کفش‏های خود را در ورود به طوی برکند.

در تبیین ظاهر (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ) دو دیدگاه میان مفسران شکل گرفته است. مفسران طرفدار دیدگاه نخست، (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ) را به‏ تبرک جستن موسی علیه السلام‏ به بقعه مقدس طوی، ایمن شدن از آزار حشرات و تسری نجاست، تواضع حضرت موسی علیه السلام تفسیر کرده‏اند.۱ علامه طباطبایی نیز با استناد به سیاق این امر را برای احترام موقف مقدس تفسیر کرده است.۲ بر پایه دیدگاه دوم، چون کفش‏های موسی علیه السلام از پوست الاغ بود و شایسته نبود که با آن‏ها در سرزمین مقدس طوی عبادت کند، لذا دستور (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ) صادر شد‏.‏۳ هر دو دیدگاه که ‏متأثر‏ از ذهنیتی فقهی و شریعت گرا به ظاهر آیه است نعلین را در همان مفهوم عرفی خود محدود کرده است؛ نگره اخیر بر خلاف سیاق و بدون ارائه دلیل از متن آیات آن را به مسأله نماز در خُفین نیز پیوند زده است‏‏‏، لکن نجاست یا چرمین بودن آن از پوست الاغ را مانع دیده است و با این توجیه امر به خلع نعلین را موجه ساخته است؛ در حالی که مقصود از این امر، حقیقتی دیگر است که با ظاهر آن نیز هیچ تنافی ندارد. لذا افزون بر این که این دیدگاه نوعی تفسیر به رأی است، با تأویل آیه نیز سازگاری ندارد که بعد از بیان تأویل آیه به نقد آن خواهیم پرداخت.

در روایات امامیه برای نعل معنای باطنی نیز گفته شده است؛ اهل بیت علیهم السلام مقصود اصلی از (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ) را تأکید خداوند بر پیراسته نمودن قلب حضرت موسی علیه السلام از هر گونه میل و اشتغال به غیر خداوند از جمله نگرانی و محبت به همسر و ترس از فرعون تأویل کرده‏اند؛۴ زیرا موسی علیه السلام علاقه زیادی به همسرش داشت۵ و روایات تصریح دارند که همسر

1.. ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۳؛ احکام القرآن، ج۳، ص۲۸۷؛ مفاتیح الغیب، ج۲۲، ص۱۷.

2..‏ المیزان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۴، ص۱۵۸.

3..‏ الموطاء، ج۲، ص۹۱۶.

4.. و عنه، قال: حدثنا محمد بن علی بن نصر البخاری المقرئ، قال: حدثنا أبو عبداللّٰه‏‏‏ الکوفی الفقیه بفرغانة، بإسناد متصل إلی الصادق جعفر بن محمد علیه السلام، أنه قال فی قوله عز و جل لموسی علیه السلام: (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ): یعنی ارفع خوفیک، یعنی خوفه من ضیاع أهله، و قد خلفها تمخض، و خوفه من فرعون (البرهان فی تفسیر القرآن ، ج۳، ص۷۵۸).

5.. فَأَخبِرنی یَا مَولایَ عَنِ التَّأویلِ فیهِمَا. قَالَ علیه السلام: إنَّ موسی ناجی رَبَّهُ بِالوادِ المُقَدَّسِ فَقالَ: یا رَبِّ! إنّی قَد أخلَصتُ لَکَ المَحَبَّةَ مِنّی، و غَسَلتُ قَلبی عَمَّن سِواکَ، و کانَ شَدیدَ الحُبِّ لِأَهلِهِ، فَقالَ اللهُ تَعالی: (اخْلَعْ نَعْلَيْكَ)، (( أی انزِع حُبَّ أهلِکَ مِن قَلبِکَ إن کانَت مَحَبَّتُکَ لی خالِصَةً، و قَلبَکَ مِنَ المَیلِ إلی مَن سِوایَ مَغسولاً (کمال الدین، ص۴۶۰، ح۲۱؛ دلائل الإمامة، ص۵۱۲، ح۴۹۲؛ الاحتجاج، ج۲، ص۵۲۸، ح۳۴۱؛ نوادر المعجزات، ص۳۷۸، ح۱۶۷؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص۲۷۲ کلّها نحوه؛ بحار الأنوار‏‏‏، ج۱۳، ص۶۵، ح۴).


گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق
166

داشته‏اند۱ و به عنوان دیدگاه رایج میان صحابه نیز گزارش شده است.۲

خلع نعلین

بر پایه ظاهر آیه (فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِىَ يَٰمُوسَىٰ * إِنِّى أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ ٱلْمُقَدَّسِ طُوًى۳ خداوند به موسی علیه السلام دستور داد که پای‏پوش‏های خود را از پا برکند؛ زیرا در سرزمین مقدس طوی وارد شده است. آن‏چه در این آیه محل بحث است، تعبیر (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ) است که دستور به خلع نعلین به موسی علیه السلام از سوی خداوند داده شده است. خلع در لغت به معنای برکندن۴ آمده است و نعل نیز به معنای کفش۵ است. ظاهر نعل در آیه به همان مفهوم عرفی

1.. قال معمر و قال الحسن: یخرج المؤمن من الکافر و الکافر من المؤمن (تفسیر القرآن، صنعانی، ج۱، ص۱۱۷)؛ حدثنا عمران بن موسی، قال: ثنا عبد الوارث، عن سعید بن عمرو، عن الحسن قرأ: (وَتُخْرِجُ ٱلْحَىَّ مِنَ ٱلْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ ٱلْمَيِّتَ مِنَ ٱلْحَىِّ)، قال: تخرج المؤمن من الکافر، و تخرج الکافر من المؤمن (جامع البیان، ج۳، ص۳۰۶).

2.. حدثنا محمد بن محمد بن مصعب الصوری، ثنا مؤمل، ثنا حماد ابن سلمة، وسفیان الثوری، عن سلیمان التیمی، عن أبی عثمان النهدی، عن سلمان قال: قال عمر (وَتُخْرِجُ ٱلْحَىَّ مِنَ ٱلْمَيِّتِ) المؤمن من الکافر (تفسیر القرآن العظیم، ابن أبی حاتم‏،‏ ج۲، ص۶۲۶)؛ حدثنا محمد بن محمد بن مصعب الصوری: ثنا مؤمل بن إسماعیل، ثنا حماد بن سلمة و سفیان الثوری، عن سلیمان التیمی، عن أبی عثمان، عن سلمان قال: قال عمر رضی اللّٰه عنه: خمر اللّٰه طینة آدم أربعین یوما، ثم وضع یده فیه، فارتفع علی هذه کل طیب، و علی هذه کل خبیث، ثم خلط بعضه ببعض، و قال مؤمل بیدیه: هکذا، و مزج أحداهما بالأخری، ثم خلف منها آدم، فمن ثم (يُخْرِجُ ٱلْحَىَّ مِنَ ٱلْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ ٱلْمَيِّتَ مِنَ ٱلْحَىِّ)، المؤمن من الکافر و یخرج الکافر من المؤمن - قال أبو محمد: وروی عن الحسن، وقتادة نحو ذلک (همان‏،‏ ج۲، ص۶۲۷).

3.. طه، آیه ۱۱ ـ ۱۲: این منم پروردگار تو، پایپوش خویش بیرون آور که تو در وادی مقدس «طُوی» هستی.

4.. الخَلْعُ، کالمَنْعِ: النَّزْعُ، إِلاَّ أَنَّ فی الخَلْعِ مُهْلَةً، قَالَهُ اللَّیْثُ. و سَوَّی بَعْضُهُمْ بَیْنَ الخَلْعِ و النَّزْعِ. یُقَالُ: خَلَعَ الشَّیْءَ یَخْلَعَهُ خَلْعاً، و خَلَعَ النَّعْلَ و الثَّوْبَ و الرِّدَاءَ یَخْلَعُهُ خَلْعاً: جَرَّدَهُ. وَ فی الصّحاح: خَلَعَ ثَوْبَهُ و نَعْلَهُ و قَائدَهُ خَلْعاً، قال ابنُ فارِسٍ: و هذا لا یَکادُ یُقَالُ إِلاَّ فی الدُّونِ یُنْزِلُ مَن هو أَعْلَی مِنْهُ، و إِلاّ فلَیْسَ یُقَالُ: خَلَعَ الأَمِیرُ وَ الِیَهُ عَلَی بَلَدِ کَذا، أَلا تَرَی أَنَّهُ إِنَّمَا یُقَالُ عَزَ لَهُ (تاج العروس، ج۱۱، ص۱۰۰)؛‏ فظهر أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو نزع شیء کان مشتملا و إزالته و تخلیته. و الفرق بینها و بین القلع و النزع: انّ القلع هو النزع من أصل الشیء و یلاحظ فی مفهومه الجذب. و النزع هو جذب شیء و اقتلاعه من مکان أو من داخل شیء آخر. فیعتبر فی الخلع التنحیة و الاشتمال. و فی القلع الجذب و النزع من الأصل و فی النزع الجذب و کونه من داخل شیء (إِنِّى أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ ٱلْمُقَدَّسِ) (سوره طه، آیه ۱۲)، فظهر لطف التعبیر بهذه المادّة دون النزع و القلع و ما یقاربها (التحقیق فی کلمات القرآن،‏‏‏ ج۳، ص۱۰۷).

5.. نعل: النَّعْل و النَّعْلةُ: ما وَقَیْت به القدَم من الأَرض، ... قال الجوهری: النَّعْل الحِذاء، مؤنثة و تصغیرها نُعَیْلة (لسان العرب،‏ ج۱۱، ص۶۶۷).

  • نام منبع :
    گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق
    سایر پدیدآورندگان :
    علي راد
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1380
صفحه از 312
پرینت  ارسال به