ب. نقش تنظیمی لذّت
گذشته از نقش انگیزشی، از برخی احادیث، استفاده میشود که لذّت، نقش اساسی در تنظیم رفتار و زندگی انسان دارد. در توضیح این نقش، باید گفت: آدمی، وقتی چیزی را دوست داشت و برای رسیدن به آن، کم و بیش، تلاش کرد و به خواسته خود رسید، احساسی به وی دست میدهد که این احساس را «شادی» بنامیم یا چیز دیگر، در ورای آن، حالتی خوشایند را تجربه میکند. از این حالت، به «لذّت» تعبیر میشود و بر عکس، هنگامی که به خواسته خود نرسد، احساسی آمیخته با غم و اندوه، به وی دست میدهد.
این حالات احساسی، عاطفی و انفعالی، در طریقه عملکرد سازمان روان ـ تنی فرد، به عنوان یک کلّ، مؤثّر است؛ یعنی تجربه هر یک از این حالات، موجب تغییراتی در انسان میشود که به دلیل وجود ارتباط خاصّ روح با بدن، نظام زیستی فرد را از یک طرف، و نظام روانی او را از طرف دیگر، تحت تأثیر قرار میدهند. از این رو، میبینیم که تجربه هر یک از هیجانات مثبت و منفی، به سرعتْ منجر به تغییر مثبت یا منفیِ کارآیی ما در تولید و کنترل رفتارها میشود. این، موضوعی است که علاوه بر تجربه شخصی هر یک از ما، در علم روانشناسی هم ثابت شده است که مجال بحث تفصیلی در باره ساز و کار آن، در این مجال نیست. البته در این جا به برخی شواهد این امر، از دو منظر پرداختهایم.
۱. نقش هیجانات مثبت در تنظیم رفتار
حالتهای هیجانیای که انسانها در خود، احساس میکنند، بیشتر جنبه کارکردی دارند. برای مثال، خشم، ما را برای جنگیدن با دشمن، آماده میسازد و ترس، ما را برای گریختن از خطر، مهیّا میسازد و