31
لذّت و شادکامي از ديدگاه اسلام

خود را به خوشی بگذرانَد. لذّت‌جویی، گرایشی است که گستره وسیعی دارد و جلوه‌های متنوّعی پیدا می‌کند. تعدادی از جلوه‌ها و مظاهری که این گرایش در سایه آنها بروز می‌یابد، عبارت‌اند از: غرائز، جمالْ‌دوستی، احساسات، عواطف و انفعالات۱ .
صور مختلف لذّت‌جویی، یکی از انگیزه‌های اصلی نفس، با تحریک قوّه شهوت، مرتبط است، بدین صورت که قوّه شهوت، بلافاصله پس از درک یکی از این صور توسّط قوای مُدرکه نفس، منبعث و تحریک می‌شود و به سوی امر لذیذ یا آنچه در تخیّل، منفعت دارد، گرایش پیدا کرده، به طرف آن چیز، جلب می‌شود و بدین صورت، مظاهر مختلف انگیزه لذّت‌جویی، منشأ حرکت می‌گردند.۲

1.. اقتباس از: اخلاق در قرآن، ج ۲، ص ۴۲ ـ ۶۳.

2.. بحثی در باب چیستی شهوت: طبق نظر ابن سینا، نفس حیوانی، شامل دو قوّۀ اختصاصی به نام‌های قوّۀ محرّکه و قوّۀ مُدرکه است. انسان در این دو قوّه، با بیشتر حیوانات دیگر، شریک است؛ چرا که در انسان، قوّۀ دیگری وجود دارد که اختصاص به انسان دارد و از این جهت با حیوان، متفاوت است (علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی، ص ۵۹). قوّۀ محرّکه، خود بر دو قِسم است: یا محرّکه است، به نحوی که فاعلِ حرکت می‌شود. در این صورت، قوّه‌ای است که در اعصاب و عضلات، برانگیخته می‌شود. این قوّه، یارای آن را دارد که عضلات را بکِشد و تارها و ربط‌های متّصل به اعضا را به سوی هدف بکشانَد و نیروی عضلانی را رها کند. قوّۀ محرّکه نیز به صورتی است که باعث حرکت می‌شود که این قِسم، مورد بحث ماست. قوّۀ محرّکه به این معنا، در حقیقت، به صورت انگیزه، عمل می‌کند و منشأ حرکت می‌شود. این قوّه، نزوعیه یا شوقیه نیز خوانده می‌شود. برای قوّۀ محرّکه، دو شاخه ذکر شده است: شُعبه نخست، «قوّۀ شهوانی» نامیده می‌شود و به مجرّد انبعاث و تحریک، به سوی امر لذیذ یا آنچه در تخیّل، نافع است، می‌گراید و به طرف آن چیز محرّک، جلب شده، بدان نزدیک می‌شود. شعبه دیگر قوّۀ محرّکه، «قوّۀ غضبیه» است. این قوّه، نیرویی است که به مقابله، مشتاق است و امری را که خیال می‌کند با منافع خویش منافات دارد، از خود، دور می‌کند (همان، ص ۷۴). چگونگی عملِ قوّۀ شهوانی را می‌توان در حدیث امام صادق علیه السلام به دست آورد. هنگامی که از آن حضرت در بارۀ معنای واژه «استطاعت» سؤال شد که آیا استطاعت، قبل از فعل است یا بعد از آن، حضرت، ضمن تبیین جایگاه قوّۀ شهوانی، چنین پاسخ داد:‌ «فإنّ الله عزوجل خلق العبد وجعل له الآلة و الصحّة، وهی القوّة التی یکون العبد بها متحرکاً مستطیعاً للفعل، ولا متحرّک إلّا وهو یرید الفعل، وهی صفة مضافة إلى الشهوة الّتی هی خلق الله عزوجل، مرکبة فی الإنسان فإذا تحرّکت الشهوة للإنسان اشتهى الشیء وأراده ، فمن ثمّ قیل للإنسان : مرید ، فإذا أراد الفعل وفعل کان مع الاستطاعة والحرکة، فمن ثمّ قیل للعبد: مستطیع متحرّک، فإذا کان الإنسان ساکناً غیر مرید للفعل وکان معه الآلة وهی القوّة والصحّة اللّتان بهما تکون حرکات الإنسان وفعله کان سکونة لعلّة سکون الشهوة، فقیل: ساکن، فوصف بالسکون فإذا اشتهى الإنسان وتحرّکت شهوته التی رکبت فیه اشتهى الفعل وتحرّک بالقوّة المرکبة فیه، واستعمل الآلة التی یفعل بها الفعل فیکون الفعل منه عندما تحرّک واکتسبه، فقیل: فاعل ومتحرک ومکتسب و مستطیع أو لا ترى أنّ جمیع ذلک صفات یوصف بها الإنسان؟»؛ خداوند ـ تبارک و تعالی ـ ، هنگامی که بنده را خلق کرد، به او ابزار و سلامت، عطا نمود. ابزار، قوّه یا نیرویی است که بنده، به وسیلۀ آن، حرکت می‌کند و برای انجام دادن کاری، استطاعت پیدا می‌کند، در حالی که تا وقتی ارادۀ انجام دادن کاری را نکند، حرکت نخواهد کرد. این اراده، صفتی است مضاف به شهوت که خداوند عزوجل، آن را در ترکیب وجودی انسان، خلق کرده است. در حقیقت، شهوت، قوّه را کاربردی می‌کند.
پس هر گاه شهوت انسان، به سوی چیزی تحریک گردد، به آن اشتیاق پیدا می‌کند، که این، همان معنای اشتهاست و آن را درک می‌کند. از این رو، به انسان، مُرید (اراده کننده) گفته می‌شود، و اگر انسان، کاری را اراده نموده، آن را به انجام رسانید، در این صورت، استطاعت داشته و حرکت کرده است و به همین دلیل، مستطیع متحرّک، خوانده می‌شود. امّا اگر انسانی دارای ابزارها (قوّه و نیروی لازم برای حرکت ظاهری) و صحّت (سلامت اعضای بدن) است (ابزارها، برای کاربردی شدن، نیاز به شرطی دارند و آن، سلامت است)، بدون حرکت بوده، ارادۀ انجام دادن کاری را نداشته باشد، به دلیل عدم تحریک شهوت است. از این رو، سطوح شوق و اراده و فعل، با تحریک قوّۀ شهوت، محقّق می‌شوند و زمانی که انسان، اشتیاق (اشتها) به چیزی (یا فعلی) دارد، شهوت ـ که بخشی از وجود اوست ـ ، در او تحریک شده، به فعلی، شوق پیدا می‌کند. با ابزار (قوّه)، حرکت می‌کند؛ ابزاری که در ترکیب وجودی انسان، به ودیعه قرار داده شده است. او از این ابزار، استفاده می‌کند و با آنها، کارها را انجام می‌دهد. بنا بر این، به محض این که کسی حرکت می‌کند و چیزی را که اراده نموده، کسب می‌کند، کار به او نسبت داده می‌شود. لذا فاعل، متحرّک، کسب کننده و مستطیع، خوانده می‌شود» (بحار الأنوار، ج ۵، ص ۳۱).


لذّت و شادکامي از ديدگاه اسلام
30

همان‌ گونه که پیش‌تر بیان شد، بخشی از متون دینی به بیان نقش لذّت در زندگی اختصاص یافته‌اند؛ امّا در درون این مجموعه، شاهد تقسیمات ریزتری هستیم. لذا هنگام پژوهش، باید بر اساس تفاوت‌های روایات انگیزشی، به طبقه‌بندی جزئی‌تری دست یابد و یافته‌های بیشتری را به دست دهد. به نظر می‌رسد که دست کم، دو بحث در روایات بخش انگیزش، وجود داشته باشد که در ادامه، به آنها می‌پردازیم.

۱. لذّت و انگیزه‌های اصلی نفس

از برخی احادیث، استفاده می‌شود که لذّت، یکی از انگیزه‌های اصلی انسان است. و او با یک سلسله انگیزه‌های ذاتی پا به عرصه، وجود می‌نهد که بر اساس این انگیزه‌ها و گرایش‌ها، به برخی چیزها تمایل پیدا می‌کند، نسبت به آنها، احساس نیاز می‌کند و در مسیر تحصیلِ آنچه ملایم طبع اوست، رفتار می‌نماید.
در میان این گرایش‌ها، سه گرایش، انگیزه‌های اصلی نفس، ذکر شده است که یکی از آنها، لذّت‌جویی است.۱
انسان، علاوه بر این که به بودن و بقا، تمایل دارد و همیشه، در پی کسب کمال است و در هر کاری، کمال‌طلب نیز هست، در عین حال، لذّت را هم دوست دارد و می‌خواهد که همیشه، شاد باشد و زندگی

1.. انگیزه‌های اصلی نفس عبارت‌اند از: حبّ بقا، کمال‌جویی و لذّت‌طلبی. حبّ بقا، این است که انسان می‌خواهد زنده بوده، حیات دائمی داشته باشد، ریشه‌اش، همان حبّ ذات است، همان حرکت ذاتی نفس که در یک مسیر ویژه، جلوه می‌کند. کمال‌جویی، یعنی صرف‌نظر از این که انسان دوست دارد که عمر طولانی داشته باشد، همچنین دوست دارد که در جریان بقا و گذران عمر، روز به روز، کامل‌تر شود ( اخلاق در قرآن، ج ۲، ص ۴۲ ـ ۶۳).

  • نام منبع :
    لذّت و شادکامي از ديدگاه اسلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی عباسی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8298
صفحه از 179
پرینت  ارسال به