پس اصل این قانون، یک قانون عقلایی است که «برای دستیابی به لذّت برتر و پایدارتر، باید گاهی بخشی از لذّتهای آنی را به تعویق انداخت». همه عقلای جهان، این عبارت را درک میکنند. از طرف دیگر، شناسایی عواملی که به شادمانی انسان منجر میشود، کار آسانی نیست، به این معنا که لذّت و دنبال کردن آن، گاه ممکن است به شادکامی بینجامد؛ امّا همیشه چنین نیست. برای مثال، لذّتهای کوتاهمدّت حاصل از لذّت سیگار کشیدن مکرّر یا مصرف سایر مواد به ناشادکامی بلندمدّت همراه با بیماری منجر میشود. اقدامات انتقامجویانه همراه با خشونت و برخی رفتارهای جنسی نامشروع، ممکن است با خشنودی آنی یا لذّت کوتاهمدّت، همراه باشد؛ امّا از پیامدهای اجتماعی، روانی یا جسمانی بلندمدّت، خالی نخواهد بود.۱
به هر حال، این نکته را نیز نباید فراموش کنیم که بخشی از لذّتجوییهای ما که در سطح اجتماعی محقّق میشود، در گرو گروهی از محدودیتهایی است که به عنوان قانونمندی در جامعه، حکمفرماست. بنا بر این، رعایت قوانین شرعی و مدنی، مانند حفظ حجاب و چشم فرو بستن از نگاههای آلوده، زمینه را برای تحقّق لذّتجویی عاری از آلودگیها، فراهم میسازد.
بنا بر این، این بحث، حامل این پیام است: ببین حالتی که الآن در آن شادمان هستی، نتیجه مقدّماتی است که قبلاً مهیّا شده است و این مقدّمات، اجزا و شرایط مختلفی داشته است. تو الآن به نتایج این مجموعه شاد هستی. بنا بر این، اگر به تو گفته میشود که: «از لذّت آنیِ امروز بپرهیز و به فکر تهیّه زمینه شادکامی پایدار فردا باش»، کلامی غیر منطقی به نظر نمیرسد!