۲. لذّتهای عالی
همان طور که وجود قوای عقلی در انسان، از قوای حیوانی ـ که چارپایان و درندگان بر اساس آنها خلق شدهاند ـ ، شریفتر و کاملتر است، همان طور نیز سعادت این قوای عقلی، بالاتر و لذّت و عشق مخصوص به آن، کاملتر است. لذا هنگامی که نفس انسان، به اصل خویش، رو کند، بهجت و لذّتی برایش خواهد بود که با هیچ یک از لذایذ حسّی و خیالی و وهمی، قابل قیاس نیست؛ زیرا اسباب این لذّت، بسیار قویتر، کاملتر و پایدارتر است.۱
لذّتی که از خوردنیها، پوشیدنیها، لمس کردنیها و بوییدنیها درک میشود، وابسته به خصوصیاتی است که در خودِ آنهاست. لذا با تمام شدن هر خوردنی و پوشیدنی و لمس کردنی و بوییدنی، لذّت مربوط به هر یک نیز به پایان میرسد؛ امّا لذّتی که در سطح قوای عقلی درک میشود، وابسته به نفس درک کننده لذّت است که حتّی با مرگ هم از بین نمیرود. این لذّتهای عالی، از فعّالیتهای پیچیدهتر و فراتر از سطح حواس پنجگانه، به دست میآیند و احساسهایی مانند: سعادت، شعف، راحتی، سرخوشی و شادمانی را شامل میشوند.۲ این جاست که لذّتهای انسانی، از لذّتهای حیوانی، متفاوت میشود.
با این بیان، نسبت دو واژه «لذّت» و «سعادت» نیز روشنتر میشود که لذّت، در موارد لحظهای و کوتاهمدّت، به کار میرود؛ ولی سعادت، صرفاً در مورد لذّتهای پایدار یا نسبتاً پایدار، کاربرد دارد و به روشنی