به هر حال، شيفتگي به لذّتها، ميتواند در هر نوع لذّتجويي، حتّي در پُرخوري، منشأ آفت قرار گيرد. برخي افراد از خوردن، بسيار لذّت مي برند. زماني كه بوي غذا به مشامشان برسد، ديگر هيچ چيز جلودار آنها نيست. به سرعت به طرف غذا ميدوند و با حرص و ولع عجيبي، غذا ميخورند و لذّت ميبرند. آيا در وراي اين گونه پُرخوريها، چيزي غير از لذّت قرار دارد؟ اين افراد، با آفت چاقي و سختيهاي مربوط به آن، رو به رو خواهند بود؛ امّا پیامدهای چاقی کجا و آفات شهوترانیهایی، از قبیل: اعتیاد به مواد مخدّر و مسکرات الکلی و رفتارهای جنسی منحرف و ... کجا!
دو. محرومیت از سلامت روانی
لذّت سلامت، از هر لذّتی بالاتر است. تن بیمار، از درک لذّت و خوشی ناتوان است. امّا گاهی اوقات، فرد با داشتن تنی سالم، برخی روزها را به رنگ سیاه تجربه میکند. همه چیز را سیاه میبیند. هیچ چیز شادی، او را بر نمیانگیزد و نه تنها امیدی نسبت به آینده ندارد، بلکه گاهی از خودش هم قطع امید میکند. این، نمونهای از به خطر افتادن سلامت روانی است.
امّا چگونه میتوان کسانی را که همواره نسبت به تمام محرّکهای محیطی، بیاراده و بدون مقاومت پاسخ میدهند، یا بیدلیل به همه کس حتّی به افراد نزدیک و صمیمی خود دروغ میگویند، یا در کمال بینیازی، حُقّهبازی میکنند و کلاهبرداری مینمایند، یا هیچ کنترلی نسبت به تمایلات خود در مقابل ناموس دیگران ندارند، و از این قبیل رفتارها را ظاهر میکنند، از نظر روانی سالم دانست؟ آیا افرادی که به محض هوس کردن، نیروی کنترل، قدرت تفکّر و اراده را از دست