۴۳۳. المقنعةـ به نقل از زراره كه در حيره ۱ خدمت امام صادق عليه السلام رسيده بود ـ : چون نماز عصر را خواندم ، گفتم: فدايت شوم! كارى دارم؛ اجازه بفرما بروم.
فرمود : «چه عجله اى دارى؟».
گفتم : گروهى از دوستانت نزد من افطار مى كنند.
فرمود : «اى زراره! بشتاب ، بشتاب ، بشتاب» (سه بار). سپس رو به عُقبه كرد و فرمود: «اى عُقبه! هر كس مؤمنى را افطارى دهد ، كفّاره گناهش تا سال آينده است و هر كس دو نفر را افطارى دهد ، بر خداست كه او را به بهشت ببرد».
۴۳۴.امام صادق عليه السلام:در ماه رمضان ، سَدير بر پدرم وارد شد. فرمود: «اى سدير! مى دانى اين شب ها، چه شب هايى است؟» .
گفت : آرى؛ پدرم فدايت! اين شب ها ، شب هاى ماه رمضان است. مگر چه طور؟
[ پدرم] به او فرمود: «آيا مى توانى هر شب از اين شب ها ، ده نفر از فرزندان اسماعيل را آزاد كنى؟».
سدير به او گفت: پدر و مادرم ، فدايت! ثروتم به اين اندازه نمى رسد.
[ پدرم] پيوسته كم مى كرد تا به يك برده رسيد؛ ولى سدير در همه اين موارد مى گفت: نمى توانم.
[ پدرم] فرمود: «آيا نمى توانى هر شب ، مرد مسلمانى را افطارى دهى؟».
پاسخ داد : چرا. ده نفر را هم مى توانم.
پدرم به او فرمود: «اى سدير! همين را مى گفتم. افطارى دادنت به برادر مسلمانت ، برابر است با [ آزاد كردن] برده اى از فرزندان اسماعيل عليه السلام».