مازلو (۱۳۶۷ ش)، با تأکيد بر لزوم مسئلهمدار بودن علوم، به انتقاد از آنچه آن را ابزارمداري يا فنمداري در علوم ميخواند ـ و آن را يکي از خطاهاي علم «رسمي» ميداند ـ پرداخته است. منظور وي از ابزارمداري، «اشاره به اين گرايش است که به جاي آن که جوهر علم را در مسائل، سؤالات، عملکردها و اهداف آن بدانيم، در وسايل، تکنيکها، طرز کارها، ادوات و روشهاي آن تصوّر کنيم. ابزارمداري، در بالاترين سطوح روشنفکرانه آن، به صورتي در ميآيد که علم و روش علمي، مترادف گرفته ميشوند» (ص ۴۱). مازلو (۱۳۶۷ ش)، به روشني، بسياري از ضعفهاي علوم اجتماعي و بويژه روانشناسي را از پيامدهاي طبيعي تعريف ابزارمدارانه از علم ميداند؛ زيرا «دانشمندانِ ابزارمدار ميخواهند که عليرغم ميلشان، مسائل خود را با تکنيکهايشان وفق دهند و نه برعکس» (ص ۴۳ـ۴۴).
او اين وضعيت را به شکلي طعنهآميز، به مرد مستي تشبيه ميکند که به جاي آن که در جايي که کيف دستي خود را گم کرده است، به دنبال آن بگردد، زير تير چراغبرق، به دنبال آن ميگردد؛ تنها به اين دليل که در آن جا، نور بيشتري وجود دارد! و يا به پزشکي تشبيه ميکند که تمام بيمارانِ خود را مبتلا به بيماريِ صرع تشخيص ميداد؛ چون اين تنها بيمارياي بود که ميدانست چگونه بايد آن را درمان کند.
روشهاي کيفي در تحقيقات علمي
مشکلاتي که پژوهشگران و نظريهپردازاني مانند مازلو با آن روبه رو بودند و باعث انتقاد از روشهاي علميِ کمّي موجود ميشد، به تدريج، منجر به ابداع و گسترش روشهاي تحقيق کيفي در علوم شد؛ روشهايي که توانستند به عنوان يک روش مکمّل روشهاي علمي موجود، تا حد بسيار زيادي، مشکلات و محدوديتهاي مطروحه در خصوص روشهاي کمّي و تجربي را حل نمايند.
ماسن (۲۰۰۲ م) در پاسخ به اين پرسش که: «در تحقيقات کيفي، از چه منابعي ميتوان داده توليد کرد يا به دست آورد؟»، يک گروه مهم از اين منابع را «متون»۱ (منتشر شده يا منتشر نشده که شامل متون مجازي هم ميشود) مينامد. روش