جهان هستي، تماميت عظيمي است که آدمي، اساساً به آن وابسته است. به گفته گانتريپ (۱۹۶۹ م، به نقل از وولف، ۱۳۸۶ ش) آنچه در سرانجامه اهميت دارد، اقرار به برخي جزمها يا اجراي آيينهاي مشخّص نيست؛ بلکه به دست آوردن تجربه راستين مذهبي است.
ويني کات: دين، به عنوان پديده انتقالي
گانتريپ، به علّت تقدّمي که به دين ميدهد، در ميان نظريهپردازان انگليسيِ «روابط موضوعي»، برجسته است؛ امّا ويني کات، پژوهشگري است که توجّه محقّقان مطالعات مذهبي را برانگيخته است. ويني کات، پزشک کودکان و روانتحليلگري است که عميقاً تحت تأثير کلاين است و دليل شهرت او نظرش در باره «شيء انتقالي» است؛ اصطلاحي که وي براي پتو يا خرس عروسکي جعل کرده که کودکان خردسال براي تسکين و آرامش خود، به کار ميبَرَند. وي در اشاراتي مرموز و بحثانگيز اظهار ميدارد که دين، استمرار همين شيء تسکين دهنده است و همان کار را انجام ميدهد؛ ايجاد عرصهاي از تجربه که حالت فريبنده و واسطه دارد و در طول زندگي، واقعيتهاي برون و درون را به هم پيوند ميدهد. دين در اين نقش، با ساير اشکال فرهنگي و فعّاليتهاي خلّاق، سهيم است (ويني کات، ۱۹۵۳ م، به نقل از وولف، ۱۳۸۶ ش).
آدلر: دين، به عنوان جبران احساس کهتري
آدلر، روانپزشک اتريشي، مدّتي از پيروان فرويد بود. او به نقش اهداف و انگيزهها در روانشناسي فردي خود اشاره کرد. يکي از عقايد بسيار مهم آدلر، احساس کهتري است و اين که انسانها همواره سعي دارند که احساس کهتري خود را جبران کنند و در پي برتريجويي هستند. در واقع، فقدان قدرت، اغلب، ريشه در احساس حقارت دارد و راهي که دين به اين تصوير وارد ميشود، از طريق اعتقاداتمان به خداست. البته گرايش انسان به خداوند، کوششي در جهت کمالجويي و برتريطلبي است.