37
مثلث ايمان

بوده و کم و بيش از داده‌ها و يافته‌هاي يکديگر نيز سود جسته‌اند. اين همه بدين معناست که اين خطوط در عمل و به طور واقعي، قابل تفکيک و تمايز کامل از يکديگر نيستند.
فصل حاضر، مروري مختصر و گذرا بر برخي از مهم‌ترين ديدگاه‌هاي چهره‌هاي شاخص روان‌شناسي در خصوص دين خواهد داشت. البته اين مرور، سطح چهارم (يعني توليد ابزارهاي اندازه‌گيري و ارزيابي) را شامل نخواهد شد؛ زيرا اين موضوع به دليل اهميت کليدي آن در چارچوب مطالعه حاضر، فصلي جداگانه (فصل سوم) را به خود اختصاص داده است.

ويليام جيمز

نخستين نقطه عطف در روان‌شناسي دين، با سخنراني‌هاي جيمز۱ در سال‌هاي ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ م، به دست آمد. ويليام جيمز (۱۹۰۲ م، به نقل از نيلسن،۲ ۲۰۰۱ م)، معتقد است که دين، يک مذاکره و مبادله است؛ ارتباطي هشيار بين روان با قدرتي خارق العاده که روانه به آن، احساس وابستگي کرده، و دين از طريق روان، به فرده وارد مي‌شود. بنا بر اين، از نظر جيمز، دين، ممکن است احساسات، اعمال و تجارب شخصي افراد در تنهايي‌شان باشد، البته تا جايي که خود را در رابطه با آنچه الهي و مقدس است، مي‌بينند. از نظر وي، «دينِ برخاسته از عقل سليم»۳ و «دينِ ناشي از روح بيمار»،۴ با هم تفاوت دارند (کيس بالت، ۲۰۰۲ م). همچنين جيمز، بين دو مفهوم «دين مؤسّسه‌اي»۵ و «دين شخصي»،۶ تمايز قايل شد: دين مؤسّسه‌اي، به يک گروه يا سازمان مذهبي، اشاره دارد و نقش مهمي در فرهنگ جامعه ايفا مي‌کند؛ امّا دين شخصي، به تجربه‌هاي خصوصي فرد، اشاره دارد که مي‌تواند بدون توجّه به فرهنگ باشد (نيلسن،۷ ۲۰۰۱ م). جيمز (۱۹۰۲ م، به نقل از نيلسن، ۲۰۰۱ م) معتقد بود که دين انسان، عميق‌ترين و خردمندانه‌ترين چيز در زندگي اوست.

1.. James.

2.. Neilsen, M. E.

3.. healty – minded religion.

4.. religion of sick soul.

5.. Instutional religion.

6.. Personal religion.

7.. Nielsen.


مثلث ايمان
36

برخوردار بوده، همدلي زيادي با آن نشان مي‌دادند و با توجّه به جو سنگين بدبيني و بي‌اعتمادي متقابل حاکم در روابط روان‌شناسي و دين، اميدوار بودند که بتوانند به نوعي آشتي و مصالحه بين روان‌شناسي و دين موفّق شوند.
علاوه بر اين، بسياري از روان‌شناسان نيز در جريان فعاليت‌ها و اقدامات پژوهشي و باليني خود، متوجّه نقش و تأثير انکارناپذير دين در شکلگيري و هدايت رفتار انسان شدند. بدين ترتيب، بسياري از اين روان‌شناسان تلاش کردند تا با جدا کردن آنچه سالم، خوب و کارآمد مي‌پندارند، در واقع، بخش سالم دين را بيشتر بکاوند. در اين راه، حتي برخي از روان‌شناسان (براي مثال، کتل) با فراتر رفتن از چارچوب يک روان‌شناس، تلاش کردند با رويکردي ترکيبي و اختلاطي، نوعي جديد و به زعم خود، سالم، از دين را فرمول‌بندي و ارائه کنند.
۳. يک خط عمده ديگر در مطالعات روان‌شناسي دين، بر مطالعه و بررسي آثار و پيامدهاي روان‌شناختي دين، مانند: رابطه آن با سلامت روان، بيماري رواني، رفتارها، نگرش‌ها و ... متمرکز شده است. خصوصيت اين خط از کارها اين است که کمتر روي نظريه‌پردازي متمرکز شده و عمدتاً نگاهي کارکردگرايانه به دين دارد. فراواني کارهاي انجام شده در اين حوزه، بسيار فراوان است و به جرئت مي‌توان آن را فعال‌ترين حوزه روان‌شناسي دين به لحاظ تعداد انتشارات و فعاليت‌هاي پژوهشي در نظر گرفت. البته ناگفته نماند که در اين حوزه، همانند نظريه‌ها و ديدگاه‌ها در سطح اوّل، اغتشاش نتايج و تناقض داده‌ها و يافته‌ها بسيار زياد و قابل توجّه بوده است.
۴. نهايتاً سطح چهارمي از تلاش‌هاي روان‌شناسان را مي‌توان تمرکز بر مسئله بسيار مهم و حياتي تهيه و طراحي ابزارهاي مختلف معتبر و مناسب براي سنجش، ارزيابي و اندازه‌گيري باورها، اعتقادات، انگيزه‌ها و رفتارهاي ديني مردم دانست؛ ابزارهايي که بدون آنها پژوهش و مطالعه دين در روان‌شناسي، اگر نه غير ممکن، ولي بي‌ترديد، بسيار مشکل و دور از دسترس مي‌شد.
اين نکته نيز بايد در همين جا مورد تأکيد و تصريح قرار گيرد که اين خطوط، بي‌ترديد با يکديگر همپوشي‌هاي زيادي دارند، به طور طبيعي با يکديگر در تعامل

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّدعلی مظاهری و عباس پسندیده، با همکاری: منصوره سادات صادقی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9512
صفحه از 246
پرینت  ارسال به