البته اين نکته نيز بايد مورد توجّه و تأکيد قرار گيرد که تجرّي يا يأس، ممکن است فراگير بوده و به صفت پايدار فرد در رابطه با خدا تبديل شود، و ممکن هم هست که موردي باشد. بدين ترتيب، ممکن است که برخي از افراد، در پارهاي از موارد، تجرّي نسبت به خداوند داشته باشند و در بعضي ديگر از موارد، يأس از خدا داشته باشند. بنا بر اين، منظور از تجرّي و يأس، لزوماً اين نيست که فرد، کاملاً اهل تجرّي و يا يأس باشد.
نکته بسيار مهم و جالب توجّه، اين است که در مقابل دو بُعد بيم و اميد ـ که افراط در آنها مشکلساز خواهد بود ـ ، به نظر ميرسد که بُعد محبّت به خدا، حالت افراط ندارد و به عبارت ديگر، هر چه شدّت پيدا کند، منفي نميشود و به وضعيت يا حالت نامطلوب نميرسد. بنا بر اين، هر چه بيشتر باشد بهتر است؛ يعني حد بهينه ندارد. اين مفهوم، در آيات و روايات هم آمده است که خدا را حتّي از خودتان هم بيشتر دوست بداريد.۱
اينک با فرض موارد مورد اشاره در دو بند ياد شده، بلافاصله اين پرسش مطرح ميشود که چگونه ميتوان در ابعاد ترس و نياز، يأس (حالت نامطلوب) را از خشيت (حالت مطلوب)، و نياز به خودِ خدا (حالت مطلوب) را از تجرّي (حالت نامطلوب) جدا و متمايز کرد (در حالي که نمرات بالاتر در الگوي فرضي ارائه شده، عملاً حالتهاي مطلوبتر و سالمتر را نشان ميدهند)؟ به نظر ميرسد که با در نظر گرفتن دو شرط (به صورت همزمان) ميتوان اين تمايز را با موفّقيت انجام داد:
۱. داشتن خوف و رجا با هم
همان گونه که گذشت، آنچه که در اسلام موکداً بدان توصيه شده، داشتن خوف و رجا (ترس و نياز) هر دو با هم است و نه فقط يکي از آنها. در توضيحي هم که پيش از اين، در باره آيات خوف و رجا ارائه شد، نشان داده شد که اهميت همراهي اين دو با يکديگر، تعديل آنها، و جلوگيري از تأثيرات نامطلوب اين حالتها به تنهايي است. به عبارت ديگر، راهبرد اصلي آسيبزدايي از خوف و رجا يا بيم و