خاطر خودِ فرد است، از دوست داشتن خدا به خاطر خودِ خدا. در اين جا نيز کاملاً روشن است که نوع دوم محبّت، پيشرفتهتر و تحوّليافتهتر از نوع اوّل آن است.
تقسيمبندي ابعاد سه گانه بر اساس خودمداري و خدامداري
در نگاهي دوباره به تقسيمبنديهاي سهگانه ياد شده در مورد ابعاد سهگانه اين الگو، ميتوان چنين نتيجهگيري کرد که در هر يک از اين ابعاد، دو نوع گرايش اصلي را ميتوان مشاهده کرد: «خودمداري» در برابر «خدامداري». نوع نخست هر يک از سه بُعد، وضعيتي است که فرد، در واقع براي خود با خدا رابطه دارد: به دليل مشکلي که خودش دارد، نگران است؛ نياز به خدا دارد تا با کمک او نياز خود را برطرف کند؛ و چون خدا به او کمک ميکند، پس خدا دوست داشته ميشود.
خودمداري در هر يک از ابعاد سهگانه اين الگو، به دو نوع دنيايي و عُقبايي تقسيم ميشود: در خودمداري دنيايي، فرد، به دنبال پيامدي فوري در زندگي خود است، مانند اين که از نازل شدن بلا بترسد يا به کمک و مداخله خداوند کريم در دست يافتن به هدفي در زندگي اميد داشته باشد. يا خدا را دوست دارد؛ چون روزيرسان است و به او منافعي ميرسانَد. اين در حالي است که در خودمداري عُقبايي، نگاه فرد، عمدتاً به پيامدهاي ارتباط با خدا در جهان پس از مرگ يا آخرت است، مانند اين که از عذاب جهنّم بترسد و يا به قرار گرفتن در بهشت و برخوردار شدن از نعمتهاي آن، و يا به خاطر هدايت شدن، به خداوند متعال، محبّت داشته باشد.
نوع دوم هر يک از سه بُعد (يعني خدامداري)، وضعيتي است که فرد در واقع براي خود خداست که با خدا رابطه دارد: به دليل بزرگي خداوند، نگران و ترسان است؛ به خودِ خدا نياز دارد؛ و چون خدا دوستداشتني است، او را دوست دارد. اين طبقهبندي، از حديثي منسوب به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، الهام گرفته شده است؛ بدين معنا که ايشان قلب را به سه نوع: مشغول به دنيا، مشغول به آخرت و مشغول به مولا، تقسيم کرده است.۱