البته اين مسئله نيز بايد به روشني، مورد توجّه و تأکيد قرار گيرد که احاديث و روايات مورد اشاره از امام علي عليه السلام و ديگر ائمّه عليهم السلام و اولياي خدا در خصوص ارجح دانستن ايمانِ مبتني بر محبّت، به اين معنا نيست که اين بزرگان، عبادت کردن خدا را با هدف رسيدن به بهشت يا احتراز از جهنّم، غلط دانستهاند؛ بلکه ايشان اين گونه پرستيدن خداوند را سطح پاييني از عبادت ميدانند و تأکيد دارند که از اين سطوح، مقامي فراتر هم وجود دارد. بنا بر اين، اين گونه سخنان معصومان عليهم السلام ارزش عبادت به خاطر بهشت و يا به خاطر جهنّم را کاهش نميدهند؛ بلکه ما را به اين حقيقتْ رهنمون ميکنند که پرستش خداوند، منحصراً در اين مقولهها نيست و مقامات بالاتري هم وجود دارد (انصاري ۱۳۸۶ش، ص ۸۷ ـ ۸۸).
اين واقعيت را بايد دوباره به خواننده محترم، توجّه و تذکر داد که محبّت، ماهيتي واحد و يگانه نيست؛ بلکه خود، داراي درجات و مراتب مختلف و متعدّد است. در همين چارچوب، تقريباً تمام آنچه در حوزه گسترده و بسيار غنيِ عرفان اسلامي وجود دارد، حول محور همين بُعد (يعني محبّت به خدا و درجات و مرتبههاي متعدّد و مختلف آن)، دور ميزند.
نتيجه محبّت به خدا در انسان، تنظيم رفتار در چارچوب نظر و خواستههاي موضوع محبّت، به منظور به دست آوردن رضايت وي و نزديکتر شدن به اوست. اين که امام باقر عليه السلام ايمان را عبارت ميداند از «دوستي و دشمني»۱ نيز بدين معناست که نتيه اين حب و بغض، آن است که تمام عواطف و رفتارهاي انساني که محبّت خدا در دل او جاي گرفته است، بر اساس محبّت الهي، شکل خواهد گرفت و تمام زندگي او، رنگ خدايي خواهد گرفت. امام خميني (۱۳۸۲ش) مينويسد: «عرفا معتقدند که محبّت به خداوند، نتيجهاش رفع حجاب است و البته روشن است که اين محبوبيت نيز داراي مراتب و درجاتي است تا جايي که بين فرد و محبوب او، حجابي نباشد» (ص ۲۹۰).