39
مثلث ايمان

توصيف نمود. به گفته فرويد، دين، يک توهّم است. دين، صورتي از تحقّق رؤياييِ آرزوها يا خودفريبي‌اي است که از يک اراده نيرومندِ معطوف به اعتقاده سرچشمه مي‌گيرد؛ اراده‌اي که نيرومندتر از خرد است.
به گفته فرويد، توهّم دين، هرگونه اعتقاد درست يا نادرستي است که نه به خاطر آن که زمينه‌هاي درستي براي باور به آن وجود دارد، بلکه براي آن باورش دارند که ميل يا نياز شديد به باور کردن آن، وجود دارد. دين، از چنين باورهايي ساخته شده است. هر چند به نظر مي‌رسد که دين، کارکردهايي براي نظم اجتماعي دارد، امّا ريشه‌هايش را بايد در نيازهاي فردي، روان‌شناسي و انگيزه‌هاي افراد، جستجو کرد (ثلاثي، ۱۳۸۰ ش).
فرويد، در نظريه خود، سعي داشت که تأثير وقايع گذشته و عوامل بيرون از بخش ناهشيار ذهن را در زندگي توضيح دهد. فرويد، معتقد بود که انسان، بين آنچه مي‌خواهد انجام دهد (بُن/ نهاد)۱ و آنچه به وسيله والدين و جامعه به او گفته مي‌شود و بايد آنها را انجام دهد (فرامن۲ )، کسب تجربه مي‌کند. تضاد بين بُن و فرامَن، توسط «من»،۳ تشديد و يا تضعيف مي‌شود. فرويد، دين را پديده‌اي مي‌دانست که در رابطه کودک با پدرش ريشه دارد (آرژيل، ۲۰۰۰ م). به نظر فرويد، مرحله مذهبي تحوّلِ نوعيِ بشر، با مرحله هدف‌گزيني در تحوّل فردي که ويژگي‌اش احساسات دوپهلو، نسبت به پدر و عقده اُديپ است، تقارن دارد.
بنا بر اين، دين بايد همان روان‌آزردگيِ وسواس‌آميز و جهانيِ بشريت باشد که مانند روان‌آزردگي وسواسيِ کودکان، از عقده اُديپ و رابطه با پدر، سرچشمه مي‌گيرد (ثلاثي، ۱۳۸۰ ش). او عقيده خدا به عنوان پدر را بر مفهوم سائق (انگيزه) فرد و نيز خاطرات و تجربيات کودکي که در آنها پدر، شخصي قدرتمند و ياري‌دهنده است، بنا کرد (آرژيل، ۲۰۰۰ م).
با تأثير جنگ جهاني اوّل، فرويد بيش از گذشته، به غريزه مخرّب انسان و اين که تمدّن، تا حدّي مي‌تواند مانع آن شود که اين غرايز، به انسان‌ها آسيب برسانند،

1.. Id.

2.. super ego.

3.. Ego.


مثلث ايمان
38

جيمز، به فهم تجربه‌هاي دينيِ شخصي، بسيار علاقه‌مند بود و از جزم‌انديشي، متنفّر بود (نيلسن، ۲۰۰۱ م). بنا بر اين، از نظر جيمز، دين، ممکن است احساسات، اعمال و تجارب شخصي افراد در تنهايي شان و البته در ارتباط با امر الهي و مقدّس باشد. از آن جايي که اين ارتباط، ممکن است اخلاقي، جسمي و يا آيين ديني باشد، بنا بر اين، آشکار است که ديني که در الهيات، فلسفه و يا سازمان‌هاي کليسايي، بعداً رشد مي‌کند، با اين دين، متفاوت است. در واقع، تجربه‌هاي شخصي، ممکن است تمام ساعات ما را پر کند بدون اين که ما حتّي الهيات را در نظرگرفته باشيم و يا به کليسا رفته باشيم.
جيمز مي‌کوشيد تا به دين، مفهوم کاربردي بدهد؛ بنا بر اين، اعتقاد داشت که دين، عبارت خواهد بود از تجربه و احساسِ رويدادهايي که براي هر انساني در عالم تنهايي و دور از همه وابستگيها روي مي‌دهد، به طوري که انسان از اين مجموعه در مي‌يابد که بين او و آن چيزي که «امر الهي» مي‌نامد، رابطه برقرار کرده است (خداياري و همکاران، ۱۳۸۰ ش؛ به نقل از آزموده، ۱۳۸۳ ش).
در واقع، جيمز، اين طور گفته است که در هر دين، نوعي آگاهي به چيزي که «اله» ناميده مي‌شود و نيز نوعي واکنش در برابر آن، وجود دارد. اگر چنين باشد، يک شيوه بسيار ثمربخش در مورد طبقه‌بندي اديان، اين است که در مورد هر يک، سؤال کنيم که ابتدا خدا (يعني تعلّق واکنش ديني) را در کجا جستجو مي‌کنند؟ و او را در چه جايي قرار مي‌دهند؟ و در درجه اوّل، چه واکنشي نسبت به وي به عمل مي‌آيد؟ (امامي کندواني، ۱۳۸۱ ش).

فرويد

تبيين فرويد (۱۹۶۸ م، به نقل از ثلاثي، ۱۳۸۰ ش) از دين، اساساً بر مبناي فراگردي روان‌شناختي است که خودش آن را تحقّق رؤياييِ آرزو مي‌نامد. فرويد (۱۹۶۴/ ۱۹۲۷ م، به نقل از ونتيس،۱ ۱۹۹۵ م) دين را با نشانه‌هاي بيماريِ روان‌آزردگيِ وسواسي مقايسه کرد و دين را تحت عنوان «روان‌آزردگي وسواس»،۲

1.. Ventis, L. W.

2.. Obsessional neurosis.

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّدعلی مظاهری و عباس پسندیده، با همکاری: منصوره سادات صادقی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9465
صفحه از 246
پرینت  ارسال به