چندوجهي بودن اين رابطه است که به ايمان افراد، شکلي کاملاً فردي و شخصي ميدهد؛ امري که هم در مشاهدات و تجربههاي روزمره به خوبي قابل رديابي است و هم در احاديثْ بر آن تصريح و تأکيد شده است.
در عين حال، به نظر ميرسد که يکي از مزيّتهاي مهم اين الگو، آن است که پيچيدگي، چندوجهي و يگانه بودن ايمان فرد در اين الگو، به سادگي و صراحت بسيار و تنها با توجّه به سه مؤلّفه، نشان داده ميشود: ۱. شکل مثلّث ايمان فرد (خط راست يا مثلّث، و اگر مثلّث است چه نوع مثلّثي: مختلف الاضلاع، متساوي الاضلاع يا متساوي الساقين)؛ ۲. وسعت مثلّث ايمان فرد نسبت به مثلّث ايمان؛ ۳. مکان مثلّث ايمان فرد در مثلّث ايمان. به عبارت ديگر، از ديدگاهي روانشناختي، برتري اين الگو، توجّه و تأکيد بر تفاوتهاي فردي ـ به عنوان يک اصل مسلّم در روانشناسي ـ و نيز حسّاس بودن الگو نسبت به اندازهگيري آن است.
بنا شدن الگو بر يک ديدگاه انگيزشي
يکي از ويژگيهاي مهم اين الگو، آن است که بر اساس يک ديدگاه انگيزشي، بنا شده است. لازم به توضيح است که تفاوتهاي افراد در دينداري، به سه زمينه: شناخت، عواطف و رفتار مربوط ميشود و البته علاوه بر اينها عادت هم وجود دارد (اسپيلکا و همکاران، ۲۰۰۳م). شناخت به طور اوّليه، با اعتقادات و چگونگي يادگيري آنها و به عبارت ديگر، چگونگي مفهومسازي جنبههاي ايدئولوژيک سروکار دارد. رفتار (و عادت)، شامل: مجموعه فعاليتها، اعمال، گفتار، آيين ها، مراسم و مناسکي است که فرد، با عنوان دين خود، به طور منظّم يا غير منظّم، ثابت يا متغيّر و فردي يا گروهي، انجام ميدهد. عواطف، به طور کلّي، شامل: احساسها، نگرشها، نيازها، انگيزهها و هيجانهاي مثبت يا منفي است که باعث کشش و جذب به سوي رفتار يا دفع و اجتناب از رفتار ميشوند، مانند: عواطف دوست داشتن و دوست نداشتن.
نکته جالب، اين جاست که در بررسي نظريهها و آزمونهايي که در باره دينداري تهيه شده، نيز ميتوان سه گروه از نظريهها و آزمونها را از يکديگر متمايز کرد.