پيشگفتار
پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا کنون، در بارة امکان استفاده از متون ديني در مطالعات روانشناختي، سخنان فراواني گفته شده که غالباً نيز نتيجة تعيين کنندهاي نداشته است. از ديگر سو، مسئلة توليد دانش و نظريهپردازي در علوم انساني ـ که از سوي مقام معظّم رهبري، حضرت آية الله خامنهاي (مدّ ظلّه العالي) مطرح شده ـ ، گاه با ترديدهايي روبهرو ميشود. ما بر اين باوريم که بهترين پاسخ به اين مسئلهها، ارائة پژوهشهاي ديني ـ روانشناختي است. از نمونههاي موفّق اين نوع پژوهشها ميتوان به «الگوي نظريِ رابطه با خدا» اشاره کرد. از منظر روششناسي، اين الگو، بدون کپيبرداري از نمونههاي موجود در روانشناسي، مستقيماً از منابع اسلامي به دست آمده و بر اساس آموزههاي اسلامي، طراحي شده است. در برخي پژوهشهاي ديني ـ روانشناختي، مشاهده ميشود که يک نظريه يا الگوي روانشناختي، محور کار قرار گرفته و آيات و رواياتي در تأييد آن آورده ميشوند و چنين نتيجه گرفته ميشود که اسلام نيز اين بحث را تأييد ميکند. گاه ممکن است که در برخي بررسيها، شواهد مخالفي از متون ديني نيز آورده شوند که در نوع خود، صحيحاند. امّا بايد توجّه داشت که همة اينها در حوزة نقد و تطبيق قرار ميگيرند. فراتر از همة اينها آن است که مسئلهاي روانشناختي، موضوع پژوهش قرار گيرد و پاسخ آن کاملاً از متون ديني گرفته شود. البته اين کار، نيازمند بررسي همه متون مربوط به موضوع و استفاده از روش فهم روانشناختي متون است.
در اين پژوهش، نخست تصوّر ميشد که ميان نظرية دلبستگي به خدا و آموزه-هاي اسلامي، هماهنگي فراواني وجود دارد. لذا بنا بود که کاري تطبيقي ميان اين دو بخش صورت پذيرد. پس از شروع مطالعات اوليّه، مشخص شد آنچه از متون ديني به دست