عقل و وحی (نبی و امام) پرداختهاند:
۰.فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَوَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَیُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَیَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَیُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول؛ خداوند رسولان را در میان مردم برانگیخت و پیامبران را در پی فرستاد تا پیمان فطرت را به آنان ابلاغ کنند و نعمتهای فراموششده الهی را گوشزد کنند و با تبلیغ و رساندن پیام بر آنها احتجاج نمایند و گنجینههای خِرد را بر ایشان بر ملا سازند.۱
در این تبیین یکی از دلایل بعثت پیامبران بیرون کشیدن و بر ملا ساختن گنجنیههای خِرد انسانی معرفی شده است و در حقیقت، آموزههای وحیانی پیامبران عقل انسان را بارور میکند. بنابراین، تعارضی بین آموزههای پیامبران و عقل انسان وجود ندارد، بلکه آنان انسانها را به معارفی که در ضمیر و عقلشان وجود دارد، توجه میدهند. این نظریه در فصل بعد کاملتر توضیح داده خواهد شد.
نخستین زمینههای کلام عقلگرا در سده نخست
برخی از مخالفان کلام و علوم عقلی - همچون اهل حدیث - ادعا کردهاند که علم کلام و ادله عقلی موجود در آثار متکلمان ریشهای در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و صحابه نخستین ندارند و بدعتی آشکار از سوی برخی نومسلماناناند؛ برای مثال، ابوسعید عثمان بن سعید دارمی(م۲۸۰ق) از بزرگان اهل حدیث۲ در کتاب الرد علی الجهمیة ادعا میکند که رسول خدا صلی الله علیه و اله مسلمانان را از ورود بیجا به ژرفنای مباحث