انسانها اعطا شده و گاه از آنان گرفته میشود. آیاتی که به جعل قلب و فؤاد توسط خداوند در انسان اشاره دارند و همچنین آیاتی که سخن از طبع قلب و فؤاد توسط خداوند میگویند گواهی بر این ادعا هستند.
۲. مشتقات فعلی عقل در قرآن به فرآیندی معرفتی - اخلاقی اشاره دارند که بر توجه به آیات تکوینی و تشریعی خداوند برای رسیدن به آموزههای دینی و در نهایت، ایمان و تقوا مبتنیاند.
۳. تمایز این فرآیند معرفتی - اخلاقی با شیوه استدلال فلسفی و منطقی در آن است که تعقل در قرآن صرفاً ذهنی نیست، بلکه به پدیدههای خارجی و محسوس در عالم بیرون از ذهن بستگی دارد. این در حالی است که در فلسفه هرچند نقش حس و محسوسات در فرآیند ذهنی نادیده انگاشته نمیشود، ولی فیلسوفان بزرگی مانند ابنسینا در پی آنند که استدلالهایشان را تا حد امکان انتزاعی و ذهنیتر بیان کنند. مقایسه برهان صدیقین در اندیشه ابنسینا و استدلالهای قرآنی برای اثبات خداوند، این تمایز را به خوبی نشان میدهد.
۴. نقطه تمایز دیگر تعقل قرآنی در آن است که تعقل تنها فهم و اثبات نظری و ذهنی یک آموزه یا دیدگاه نیست، بلکه تعقل افزون بر بُعد معرفتی، بُعد اخلاقی و عملی نیز دارد. این در صورتی است که در استدلال و تفکر منطقی تعقل تنها به بُعد ذهنی انسان مربوط میشود.
۵. این تمایز در اصطلاحات مرتبط با عقل نیز قابل مشاهده است؛ برای مثال، در منطق «تفکر» حرکت از معلوم به مجهول، تعریف شده است؛ در حالی که تفکر در قرآن تفکر آیهای است و افزون بر آنچه در منطق گفته شده است، به معنای عمق بخشیدن به یک باور برای رسیدن به ایمان و عمل صالح نیز بهکار رفته است.