63
معنا و منزلت عقل در کلام امامیه

نظام‌های کلامی متأثر از فلسفه بیشتر امری انتزاعی و ذهنی است. مقایسه برهان حدوث در آثار کلامی با برهان امکان و وجوب در آثار فلسفی و کتب کلامی متأثر از فلسفه به‌خوبی این تمایز را نشان ‌می‌دهد. در حقیقت، در نگاه فیلسوفان، استدلال متکلمان یقین‌آور نیست؛ زیرا «برهان حدوث» استدلال از معلول به علت و مبتنی بر نوعی استقراء است و استقراء یقین‌آور نخواهد بود؛ در حالی که برهان صدیقین (امکان و وجوب) استدلال از علت به معلول و یقین‌آور است.۱ به همین دلیل برخی ادعا کرده‌اند که تعقل در قرآن با آنچه که در ادبیات علمی امروزه reason خوانده می‌شود متفاوت است؛ زیرا reason مبتنی بر تفکر و حرکت ذهنی است و از اساس با علوم حسی مانند آنچه از طریق شنوایی، بینایی یا لامسه به دست می‌آید، متمایز است.۲ هرچند همان‌‌‌‌‌‌‌طور که گفتیم در قرآن شکلِ اسمیِ عقل به‌کار نرفته است، ولی برخی اصطلاحات قرآن را می‌توان معادل «عَقْل» دانست. یکی از این اصطلاحات «قلب» است.

هرچند در قرآن احساسات۳ و گاه عمل۴ نیز به قلب نسبت داده شده‌اند، ولی در برخی آیات تعقل به قلب نسبت داده شده است: «أَ فَلَمْ یسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ‏ یعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ»؛ آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دل‌هایى داشته باشند که

1.. نک: خواجه نصیرالدین طوسی، شرح الاشارات، ج۳، ص۶۶- ۶۷.

2.. Kermani, "Intellect", v. ۲, pp ۵۴۷-۵۴۸.

3.. برای مثال، می‌توان به این آیات (قُلُوبٌ‏ يَوْمَئِذٍ واجِفَة) (سورۀ نازعات، آیۀ۸)، (سَنُلْقي‏ في‏ قُلُوبِ‏ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ) (سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۵۱) اشاره کرد.

4.. (لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهاجِرينَ وَالْأَنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ في‏ ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزيغُ قُلُوبُ‏ فَريقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحيمٌ) (سورۀ توبه، آیۀ ۱۱۷).


معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
62

همچنین آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره روم نمونه خوبی است که در ساختاری مشابه در آیه نخست از «فکر»، آیه دوم از «علم»، آیه سوم از «سمع» و آیه چهارم از «عقل» استفاده شده است.۱ البته، به گفته برخی گونه‌گونی این اصطلاحات به شیوه و روش فهم و تفسیر آیات الهی نیز برمی‌گردد؛ برای مثال «تفکر» برای روش عقلی و «سمع» و «بصر» برای روش حسّی و «تعقل» برای همه این روش‌ها به‌کار می‌رود.۲

برخی دیگر نیز این تمایز را به دلیل ترتب زمانی آنها دانسته‌اند؛ زیرا انسان نخست فکر مى‏کند، بعد عالم مى‏شود و بعد هر گاه چیزى از حقایق را شنید، در خود جاى مى‏دهد و آن‌گاه درباره آن تعقل مى‏کند.۳ گاه نیز گفته شده است که تمایز «عقل» و «سمع» در این است که مقصود از تعقل، تفکر انسان با تکیه بر بدیهیات فطری است و مقصود از سمع، گوش دادن به وحی و آموزه‌های الهی است.۴

بررسی آیاتی که قرآن مخاطبان خود را به تعقل در آنها فرا می‌خواند، نشان می‌دهد که فرآیند فهمی که با فعل «عَقَلَ» توصیف شده است، بر دریافت، فهم و ارزیابی وقایع مشهود بیرونی مبتنی است و در بسیاری از موارد به شکل قابل توجهی با حواس پنج‌گانه مرتبط است. شاید روشی که چندی بعد متکلمان مسلمان پیشا فلسفی در قالب استدلال از شاهد به غایب ابداع کردند، تحت تأثیر همین آموزه‌های قرآنی باشد.۵ این در حالی است که استدلال عقلی در نظام‌ فلسفی و

1.. (وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون‏ * وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ‏ * وَمِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ * وَمِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).

2.. Kermani, "Intellect", v. ۲, p. ۵۴۸.

3.. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۷۰.

4.. همان، ج۱۹، ص۳۵۳.

5.. دربارۀ روش متکلمان نخستین و تمایز آن با متکلمان متأثر از فلسفه، نک: النشار، مناهج البحث عند مفکری الاسلام، ص۷۹-۱۷۹.

  • نام منبع :
    معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد جعفر رضايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20884
صفحه از 297
پرینت  ارسال به