همچنین آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره روم نمونه خوبی است که در ساختاری مشابه در آیه نخست از «فکر»، آیه دوم از «علم»، آیه سوم از «سمع» و آیه چهارم از «عقل» استفاده شده است.۱ البته، به گفته برخی گونهگونی این اصطلاحات به شیوه و روش فهم و تفسیر آیات الهی نیز برمیگردد؛ برای مثال «تفکر» برای روش عقلی و «سمع» و «بصر» برای روش حسّی و «تعقل» برای همه این روشها بهکار میرود.۲
برخی دیگر نیز این تمایز را به دلیل ترتب زمانی آنها دانستهاند؛ زیرا انسان نخست فکر مىکند، بعد عالم مىشود و بعد هر گاه چیزى از حقایق را شنید، در خود جاى مىدهد و آنگاه درباره آن تعقل مىکند.۳ گاه نیز گفته شده است که تمایز «عقل» و «سمع» در این است که مقصود از تعقل، تفکر انسان با تکیه بر بدیهیات فطری است و مقصود از سمع، گوش دادن به وحی و آموزههای الهی است.۴
بررسی آیاتی که قرآن مخاطبان خود را به تعقل در آنها فرا میخواند، نشان میدهد که فرآیند فهمی که با فعل «عَقَلَ» توصیف شده است، بر دریافت، فهم و ارزیابی وقایع مشهود بیرونی مبتنی است و در بسیاری از موارد به شکل قابل توجهی با حواس پنجگانه مرتبط است. شاید روشی که چندی بعد متکلمان مسلمان پیشا فلسفی در قالب استدلال از شاهد به غایب ابداع کردند، تحت تأثیر همین آموزههای قرآنی باشد.۵ این در حالی است که استدلال عقلی در نظام فلسفی و
1.. (وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون * وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ * وَمِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ * وَمِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
2.. Kermani, "Intellect", v. ۲, p. ۵۴۸.
3.. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۷۰.
4.. همان، ج۱۹، ص۳۵۳.
5.. دربارۀ روش متکلمان نخستین و تمایز آن با متکلمان متأثر از فلسفه، نک: النشار، مناهج البحث عند مفکری الاسلام، ص۷۹-۱۷۹.