دین نمیپرداختند، بلکه نخستین ویژگی متکلمان مسلمان ورود به عرصه نظریهپردازی و فهم عقلانی دین بود و نخستین تمایز آنان با اصحاب حدیث همین روش آنان بوده است.
به جز فارابی برخی مستشرقان نیز این ادعا را نسبت به علم کلام مطرح کردهاند؛ برای مثال، لوئیس گاردیه در مقایسه علم کلام و الهیّات مسیحی همین ادعا را مطرح کرده و میگوید علم کلام در اسلام تنها به دفاع از اسلام میپردازد و این علم را میتوان معادل apology دانست، نه الاهیات؛ زیرا علم الهیّات در پی فهم ایمان است و در علوم اسلامی علم فقه عهدهدار این بخش است نه کلام.۱
در مقابل این دیدگاهِ فارابی، جاحظ در رساله فی صناعة علم الکلام علم کلام را اصلیترین علم میداند که به فهم یقینی عقاید دینی میپردازد۲ و این علم را در مقابل «علم الفتیا» که همان علم فقه و حلال و حرام است قرار میدهد.۳ مشابه همین دیدگاه در سخنان ابوحیان توحیدی نیز آمده است:
۰.«اما علم الکلام فإنه باب من الاعتبار فی اصول الدین یدور النظر فیه علی محض العقل فی التحسین والتقبیح والاحالة والتصحیح والایجاب والتجویز والاقتدار والتعدیل والتجویر والتوحید والتفکیر والاعتبار فیه ینقسم بین دقیق ینفرد العقل به وبین جلیل یفزع الی کتاب اللّه تعالی فیه».۴
با این حال در این پژوهش همانطور که در تلقی امروزین جامعه علمی کشور نیز
1.. عبدالرحمن بدوی، مذاهب الاسلامیین، ص۱۳-۱۴. برخی اندیشمندان امامیه در دورۀ معاصر نیز این دیدگاه را مطرح کردهاند. نک: سبحانی، «کلام امامیه: ریشهها و رویشها»، ص۷-۸؛ برنجکار، روششناسی علم کلام، ص۱۹- ۲۱.
2.. جاحظ، رسائل الجاحظ، ص۵۳- ۵۴ و ۳۰۷؛ نک: جاحظ، المحاسن والاضداد، ص۸.
3.. جاحظ، رسائل الجاحظ، ص۵۷-۵۸.
4.. ابوحیان توحیدی، ثمرات العلوم، ص۱۹۲- ۱۹۳.