تنها برای دفاع از سخنان ائمه علیهم السلام از عقل استفاده نمیکرد، بلکه در نظر شیخ مفید و (به احتمال زیاد نوبختیان) «عقل» با اینکه حجیّت دارد و کاشف از واقع است، بینیاز از نبوت و شرع نیست، بلکه پیامبران و حجّت های الهی که معلمان بشراند، آنها را با کیفیت استدلال عقلی آشنا میکنند و عقل همیشه به آنها نیازمند است.
این در حالی است که سید مرتضی در این بحث نیز اندیشههای استاد خود را به نقد کشید و همچون معتزله عقل را بینیاز از وحی دانست. این تفاوت دیدگاه سبب شد تا نظام کلامی این دو نیز تا اندازهای متمایز شود. به نظر شیخ مفید وجوب نظر سمعی است در حالی که سید مرتضی به وجوب عقلی نظر معتقد بود. در همه این مباحث، ابوالفتح کراجکی تنها کسی بود که با شیخ مفید همراهی کرد، در حالی دیگر شاگردان شیخ مفید آراء و اندیشههای او را کنار نهاده و با سید مرتضی همراه شدند.
خاتمه
در این کتاب سرگذشت مسئله عقل در دوران نخستین (تا نیمه سده پنجم) در امامیه با توجه به دو نقطه عطف شکلگیری متکلمان در سالهای پایانی سده نخست و تعاملات کلام امامیه و معتزله از سده چهارم گزارش شد.
در فصل نخست به ریشههای عقلانیت شیعی در سده نخست در قرآن و گزارشهای نخستین (روایات موجود از سده نخست) پرداختیم. هرچند قرآن و گزارشهای (روایات) موجود از سده نخست بر اعطایی بودن عقل به انسان اتفاق نظر دارند و عقل را عطیهای الهی به انسان میدانند، ولی در روایات افزون بر جنبههای انسانی عقل، به وجود عقل بهعنوان جوهری مجزّا و مستقل از انسان نیز تأکید شده است. بنا به گزارشهای موجود از رسول خدا صلی الله علیه و اله و امامان نخستین مانند امام علی علیه السلام عقل موجودی نورانی و نخستین مخلوق خداوند است. البته، نباید