273
معنا و منزلت عقل در کلام امامیه

پیامبران و ‌حجّت ‌های الهی که معلمان بشراند، آنها را با کیفیت استدلال عقلی آشنا می‌کنند و عقل همیشه به آنها نیازمند است. استفاده از اصطلاح «ینبّه» در برابر «یفقّه» برای تمایز نقش و کارکرد ‌حجّت ‌های الهی در عقلیات و سمعیات به همین دلیل بود. این اصطلاح (تنبیه) همچنین تلقی معتزله را نیز نقد می‌کرد؛ زیرا از نظر معتزله انسان‌ها در عقلیات نیازی به ‌حجّت‌های الهی و وحی ندارند و اگر در متون مقدس دینی در این‌باره سخنی گفته شده است، «ارشادی» است. در برابر این دیدگاه می‌توان به دیدگاه‌های سید مرتضی و شاگردانش اشاره کرد که می‌توان ریشه‌های آن را در اندیشه برخی معتزلیان شیعه‌شده در سده چهارم نیز پی‌گیری کرد. سید مرتضی در این بحث اندیشه‌های استاد خود را به نقد کشید و عقل را بی‌نیاز از وحی دانست. این تفاوت دیدگاه سبب شد که نظام کلامی این دو نیز تا اندازه‌ای متمایز شود.

به نظر شیخ مفید وجوب نظر سمعی است در حالی که سید مرتضی به وجوب عقلی نظر معتقد است. در همه این مباحث ابوالفتح کراجکی تنها فردی در متکلمان بغداد است که با شیخ مفید همراهی کرد، در حالی که دیگر شاگردان شیخ مفید اندیشه او را کنار نهادند و با سید مرتضی همراه شدند. بررسی نتایج این دو دیدگاه در روش کلامی شیخ مفید و سید مرتضی و تفاوت‌های آنها در تبیین آرای کلامی‌شان می‌تواند موضوع کار دیگری باشد که به‌گونه‌ای به تکمیل این بحث کمک خواهد کرد.

جمع‌بندی

از نیمه‌های سده سوم کلام امامیه به آرامی تعاملات گسترده‌تری با معتزله پیدا کرد. نخستین حرکت‌ها را می‌توان در نوبختیان و جمعی از عالمان امامیه در این دوره مشاهده کرد. به جز این افراد باید از معتزلیان شیعه‌شده یاد کرد. این دو جریان جدید


معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
272

(عقلانی) عقل است؛

۲. نیازمندی انسان‌ها به وحی تنها به حیطه سمعیات مربوط می‌شود. هرچند تنبیه انبیاء و ائمه علیهم السلام نسبت به ادله تأثیر بیشتری نسبت به منبهان دیگر دارد، ولی وجود آن ضرورت ندارد؛

۳. از ابتدای تکلیف نیازی به ارسال پیامبران نیست. ممکن است زمانی فرض شود که پیامبری وجود نداشته باشد؛

۴. با این حال، تفاوت سید مرتضی با معتزله در آن است که امامت را در همه دوره‌ها لازم می‌داند. اگر شریعتی وجود نداشته باشد، امام تنها رئیس معصومی است که انسان‌ها را به انجام تکالیف عقلی نزدیک‌تر می‌کند و اگر شریعتی وجود داشته باشد، برای حفظ دین و تبیین درست شریعت به امام محتاج هستیم. بی‌شک، نیازمندی به امام در این امور تنها در حیطه سمعیات است، نه عقلیات.

بنا بر آنچه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که مدرسه کلامی بغداد با پذیرش نظریه اکتسابی بودن معرفت و ردّ معرفت اضطراری گام نخست را به سمت عقل‌گرایی معتزله برداشت. از نظر آنان معرفت، نتیجه و مولود استدلال عقلی انسان است و معارف اساسی دین نیز باید از طریق عقل حاصل شود. در این میان بسیاری از متکلمان نوظهور امامیه و همچنین شیخ مفید و کراجکی عقل انسان را در کسب معرفت نیازمند راهنمایی و «تنبیه» وحی می‌دانستند و معتقد بودند عقل انسان به خودی خود نمی‌تواند معارف دینی را کسب کند. گفته شد این نیازمندی از نوع «تنبیه به شیوه و کیفیت استدلال» است و نه «تعلیم و آموزش».

به بیان دیگر، برخلاف گمان برخی مانند مدرسی طباطبایی، مادلونگ و مکدرموت، شیخ مفید تنها برای دفاع از سخنان ائمه علیهم السلام از عقل استفاده نمی‌کرد، بلکه از دیدگاه او و بسیاری از متکلمان نوظهور امامیه مانند نوبختیان، «عقل» با این حال که ‌حجیّت دارد و کاشف از واقع است؛ بی‌نیاز از نبوت و شرع نیست، بلکه

  • نام منبع :
    معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد جعفر رضايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20639
صفحه از 297
پرینت  ارسال به